باشگاه کتابخوانی خانهی دوست
دنیا در نهان به اپیدمی کرونا نزدیک میشد و ما هیچ خبر نداشتیم.
در کتابخانهی مرکزی پردیس کرج دانشگاه خوارزمی، ماهی دو بار دوشنبههای اول و سوم ماه جلسات کتابخوانی برقرار بود.آن موقع دکتر داریوش علیمحمدی رئیس کتابخانه بود. جلسات با همت ایشان و آقای دکتر محمد زرهساز عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی، برگزار میشد. هر جلسه برای جلسهی بعد کتابی معرفی میشد. کتاب را طی دو هفته میخواندیم و در جلسهی بعد در مورد آن بحث میکردیم. دانشجویان رشتههای مختلف در جلسه حاضر میشدند. در ابتدای جلسه دکتر زرهساز میپرسید چه کسی کتاب را خوانده؟ و معمولاً فقط اساتیدی که در جلسه بودند دستشان بالا میرفت و گاهی تعداد اندکی از دانشجویان. در این جلسات با اساتیدی چون دکتر علی عظیمی آشنا شدم. همچنین خانم محمدی که آن زمان دانشجوی دکترای ادبیات فارسی بود.
سالهای زیادی بود که به جز کتابها و مقالات تخصصی فیزیک، بسیار کم کتاب میخواندم. این جلسات باعث شده بود حداقل ماهی دو کتاب بخوانم. یکشنبهها هم در دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشجویان گروه ادبیات فارسی در جلساتی با نام «یکشنبههای داستان» داستانهای کوتاه میخواندند و نقد میکردند. مدیریت جلسه با آقای دکتر حسین بیات بود. در آن جلسات هم شرکت میکردم.
کرونا آمد و رنگ زندگی را عوض کرد. دوشنبههای کتاب مُرد و یکشنبههای داستان نیز. کتابها هنوز زنده بودند. اما چیزی کم بود. بی شک برای کتاب خواندن نیازی به جلسات کتابخوانی نیست. اما بدون این جلسات چیزی کم است. نمیخواستم بگذارم کرونا همه چیز را از ما بگیرد. به دکتر زرهساز پیشنهاد دادم باشگاه کتابخوانی مجازی راه بیندازیم. استقبال کرد. شروع کردیم به بحث و تبادل نظر با دوستان دیگر هر هفته جلسات مجازی گذاشتیم. با دکتر عظیمی، دکتر علیمحمدی، دکتر برخورداری و دکتر نسرین محمدحسنی. شروع کردم به طراحی صفحات وب برای باشگاه کتابخوانی. میخواستیم این باشگاه، باشگاه کتابخوانی دانشگاه خوارزمی باشد و در سایت دانشگاه برگزار شود. بهترین جا هم برایاش سایت کتابخانه بود. در آن زمان رئیس کتابخانه دکتر افشاری راد بود. بعد از چند جلسه دیدیم که امکانش نیست. جلسات مجازی ما هم مُرد و مدتی فکر تأسیس باشگاه کتابخوانی به محاق رفت. تا این که با دوستان دیگرم، دانشجویانم، مطرح کردم. محمد افکنی که روزهای آخر تحصیلش در ایران بود و از دانشگاه مموریال نیوفاندلند کانادا پذیرش گرفته بود، مشتاقانه گام پیش نهاد. آشناییمان با آقای کامیار انصاری سبب خیر شد که اطلاعات زیادی در مورد طراحی سایت و سرور به ما بدهد و ماهان ستارپور دانشجوی سال پایینتر که سراسر شوق و شور بود برای آموختن. شروع کردیم به بحث و برنامهریزی. محمد رفت کانادا اما دوستی و وفاداریاش را نزد ما گذاشت و همراه ما ماند. سروری خریداری کردیم. هزینهاش را محمد پذیرفت و سپس دکتر امیرحسین اسماعیلیان و دکتر آرش پورحبیب حامی مالی سایت ما شدند. تأسیس این باشگاه شد مرکزی برای همگرایی ما و نقطهای شد برای آن که هر روز چیزهای تازهای یاد بگیریم. هر هفته جلسه داشتیم. جلسهای که مجازی نامیده میشود. از طراحی لوگو گرفته تا انتخاب عکس برای سایت تا رنگ سایت تا جزئیات ویژگیهای سایت و در مورد چگونگی برگزاری جلسات کتابخوانی بحث میکردیم. مرامنامهی باشگاه را هم نوشتیم:
هدف اصلی باشگاه کتابخوانی، ارج نهادن به کتاب و کتابخوانی و گفتگو دربارهی آنچه میخوانیم و میفهمیم است. متعهد میشویم که فضایی صمیمی، دوستانه، امن و دلپذیر برای همه، بی توجه به جنسیت، باورهای شخصی، قومیت، موقعیت اجتماعی و سطح تحصیلات فراهم کنیم. اعضای باشگاه کتابخوانی خانهی دوست، متعهد به رعایت آداب زیرند:
۱- حفظ حرمت و رعایت حقوق همهی اعضای باشگاه را اصل اساسی حضور در باشگاه میدانم.
۲- در سخنان و نوشتههایم به همهی انسانها از هر قوم و زبان و جنسیت و اندیشهای احترام میگذارم.
۳- از بیان و نوشتن هر گونه مطلب تحقیرآمیز، تبعیضآمیز و آزاردهنده پرهیز میکنم.
۴- در بیان نظرات و نقدهایم منصفانه عمل میکنم و نسبت به نویسندگان و مترجمان کتابها نهایت احترام و ادب را به جا میآورم.
۵- از هرگونه بحث و جدل و موضعگیری جنجالی نسبت به اشخاص دوری میکنم.
۶- کتابخوانی را به عنوان یک ارزش به دیگران توصیه میکنم.
از همهی اعضای باشگاه انتظار داریم این مرامنامه را رعایت کنند و کمک کنند که همواره روح این مرامنامه در باشگاه حاکم باشد و در صورت مشاهدهی هرگونه مغایرتی، مدیریت باشگاه را از آن آگاه کنند.
نسخهی اولیهی سایت آماده شد برای سه ماه اول سه کتاب در حوزهی تفکر انتقادی از لیندا الدر پیشنهاد دادم. با ایشان هم تماس گرفتم و خواستم برای جلسهی آغازین باشگاه پیامی برای اعضا بفرستد. پذیرفت و پیام داد. با دکتر زرهساز تماس گرفتم گفتم که سایت تقریبا آماده است. خوشحال شد. کتابهای دیگری هم پیشنهاد داد و برای شش ماه اول سال ۱۴۰۱ بارمان را بستیم. از دکتر مهدی غیاثوند عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی و دکتر عظیمی هم خواستم که در شورای مشاوران باشگاه باشند. تعدادی از اساتید و دانشجویان دانشگاه خوارزمی و سپس از دانشگاههای دیگر عضو باشگاه شدند. و آغاز شد. چهارشنبه ۲۷ مهر اولین جلسهی باشگاه برگزار شد با بررسی کتاب «هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی» نوشتهی لیندا الدر همراه با پیام ایشان. مدیریت جلسات را آقای دکتر زرهساز به عهده گرفت. دو کتاب دیگر از خانم لیندا الدر نیز خواندیم و چهارمین کتاب رمان «کتابخانهی پاریس» نوشتهی خانم «جانت اسکسلین چارلز» بود. با ایشان توانستم تماس بگیرم. پذیرفت در جلسهی باشگاه حاضر شود و توضیحاتی در مورد تاریخ کتابخانهای که در رمانش توصیف کرده به ما بدهد و عکسهایی تاریخی نیز نشانمان دهد. سپاسگزار این صمیمیت و تواضع ایشان بودم. جلسه به زبان انگلیسی برگزار شد . مدیریت جلسه را آقای دکتر عظیمی به عهده گرفت.در این جلسه خانم نیکوییتبار (از رمان نویسان جوان کشور) نیز حضور داشتند و نقد و نظرشان را در بارهی رمان بیان کردند. از آن روز ایشان نیز به عنوان یکی از اعضای شورای مشاوران به ما پیوستند. کتاب بعدی «لذت لگد زدن به آگاهی» بود که جلسه با حضور مترجم، آقای فیروزی (ساکن فرانسه) برگزار شد. حضور صمیمی ایشان گرمای ویژهای به جلسه داده بود. و آخرین کتاب سال ۱۴۰۱ در آخرین چهارشنبهی سال، تاریخ مختصر فلسفه نوشتهی نایجل واربرتون بود که جلسهی بسیار پر شور و زیبایی بود.
به مرحلهای رسیدهایم که احساس میکنیم سایت باشگاه را باید بهسازی کنیم و بخشهای مختلفی را به آن بیفزاییم. امیدواریم در سال جدید این کار را انجام بدهیم. فعلاً که با محمد و کامیار شروع کردهایم. تا بعد …
اندک اندک جمع مستان میرسند***اندک اندک می پرستان میرسند
دلنوازان نازنازان در ره اند***گلعذاران از گلستان میرسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست***نیستان رفتند و هستان میرسند
جمله دامنهای پرزر همچو کان***از برای تنگدستان میرسند
لاغران خسته از مرعای عشق***فربهان و تندرستان میرسند
جان پاکان چون شعاع آفتاب***از چنان بالا به پستان میرسند
خرم آن باغی که بهر مریمان***میوههای نو زمستان میرسند
اصلشان لطفست و هم واگشت لطف***هم ز بستان سوی بستان میرسند