هر چند به طور مستقیم شاگرد شادروان دکتر گلستانیان نبودهام، اما، تحصیل خود را در رشتهی فیزیک، در کنار همهی معلمان و استادانی که از ایشان آموختهام، مدیون دکتر گلستانیان نیز میدانم. چرا که وقتی در سال ۱۳۶۵ به عنوان دانشجوی کارشناسی فیزیک وارد دانشگاه شیراز شدم، زبان انگلیسیام چنان نبود که بتوانم مراجع اصلی دروس را که به زبان انگلیسی بودند، بخوانم و بفهمم. الفبای فیزیک را از کتاب فیزیک هالیدی که توسط دکتر نعمتالله گلستانیان و دکتر محمود بهار ترجمه شده بود، یاد گرفتم. ترجمهای روان و قابل فهم. به همین دلیل همیشه خود را وامدار ایشان دانستهام.
سالها از آغاز تحصیلم در فیزیک گذشت و عضو هیئت علمی گروه فیزیک دانشگاه تربیت معلم شدم. (گروه فیزیک بعداً به دانشکده تبدیل شد و نام دانشگاه هم از تربیت معلم به خوارزمی تغییر یافت). آنجا بود که دکتر گلستانیان را از نزدیک دیدم. سالها قبل از آن زمان، دکتر گلستانیان بازنشسته شده بود. اما کماکان با دانشگاه همکاری و تدریس میکرد. در زمان استراحت بین کلاسها و وقت ناهار، پای صحبتهای ایشان مینشستم. از خاطراتش میگفت از زمانی که در آبادان معلم بود یا از دانشسرای عالی و یا از دیدگاههایش نسبت به آموزش عالی و دانشگاه. برایم بسیار لذت بخش بود با کسی سخن میگفتم که نزدیک به نیمقرن در مقاطع مختلف تدریس کرده بود. از زمانی که تعداد باسوادان کشور زیاد نبودند، تا وقتی که دانشگاههای کشور در رشتههای مختلف، دکترای تخصصی تربیت میکردند.
این لذت حضور خیلی طول نکشید. در پایان نیمسال دوم ۱۳۸۷-۱۳۸۸، آخرین کلاساش را برگزار کرد و برای همیشه گچ و تختهسیاهِ دانشگاه را رها کرد.
بعدها دکتر گلستانیان برگههایی را به من داد که بر صفحهی نخست آن نوشته بود زندگی من و فیزیک. نوشته، تاریخ بهمن ۱۳۸۹ را دارد. با علاقهی فراوان خواندم. کلامی بسیار ساده، صمیمی و بیآلایش. بیشترِ مطالبِ نوشته، نه زندگی ایشان، که به نحوی تاریخچهی دانشگاه تربیت معلم و همچنین داستان فیزیک در ایران و افرادی است که در شکلگیری و ارتقای این رشته، در دانشگاههای کشور، نقش داشتهاند.
تعلق خاطر ایشان به معلمی و دانشگاه تربیت معلم در سراسر نوشته مشهود است. یادم هست زمانی که استاد مشاور انجمن علمی دانشجویان فیزیک بودم، در هفتهی معلم از ایشان دعوت کردم که به دانشگاه بیایند و برای دانشجویان سخن بگویند. در آن سخنرانی این تعلق خاطر را به خوبی بیان میکرد. یادم هست که در بخشی از سخنانش گفت:«من دو تا مادر دارم. یک مادر که مرا به دنیا آورد و دومی دانشگاه تربیت معلم که هرچه دارم از اوست [نقل به مضمون]».
آنچه در این نوشته جلب توجه میکند، کلام احترامآمیزی است که ایشان هنگام نام بردن از همکاران خود به کار میبرد. وقتی از تلاشهای خود در برگزاری آزمایشهای فیزیک با حداقل امکانات در دبیرستانهای آن دوران سخن میگوید، از تلاش خستگی ناپذیر همکارانش سخن میگوید و توفیقهای به دست آمده را نتیجهی تلاش همکاران میداند و تلاش نمیکند که این فعالیتها را تماماً به نام خود ثبت کند.
وقتی از شاگرداناش حرف میزند، یادش نمیرود که از محبتهای ادامهدار و احوالپرسیهای پیگیر آنها در سالهای پس از دانشآموختگیشان یاد کند.
کاملاً آشکار است که دکتر گلستانیان در این نوشته تلاش کرده که از نقش مثبت افراد مختلف در آموزش و پژوهش در رشتهی فیزیک به خوبی یاد کند. با این همه در پایان نوشتهی خود بیان میکند که این نوشته کمبودها و کاستیهایی دارد چرا که هنوز بسیاری افراد هستند که در گسترش فیزیک در دبیرستانها و دانشگاهها نقش داشتهاند و در اینجا نامششان نیامده است. انگار میدان را به دیگران میسپارد و میخواهد که کسان دیگری این نوشته را کامل کنند.
از نکات مهم دیگر، دغدغهی ایشان نسبت به رشتهی فیزیک و دانشآموختگان آن است. شرایط موجود را مطلوب نمیداند و پیشنهادهایی برای تغییر وضعیت موجود دارد.
این نوشته ۱۳ سال پیش نوشته شده است. در سالگرد درگذشت دکتر گلستانیان، یادداشتی نوشتم که هم اکنون در بخش یادداشتهای پراکنده در وبسایت شخصی خودم با عنوان «نیم قرن معلمی» قرار دادهام. بخش اعظم یادداشتِ «نیم قرن معلمی» را از همین نوشتهی «زندگی من و فیزیک» گرفته بودم. در مراسم سالگرد ایشان، که در مسجد شهرک غرب تهران برگزار شد، آقای دکتر رامین گلستانیان (فرزند ایشان) از من خواست که یکی از سخنرانان باشم (سخنران دیگر آقای دکتر اسفندیار معتمدی بود). در آن سخنرانی همین یادداشتِ «نیم قرن معلمی» را قرائت کردم.
سالها از آن روزها میگذرد. چندی پیش نوشتهی دکتر گلستانیان را در کتابخانهام دیدم. به نظرم رسید آن را در وبسایتم منتشر کنم. با آقای دکتر رامین گلستانیان تماس گرفتم و از ایشان اجازهی انتشار نوشته را درخواست کردم. ایشان با مهربانی درخواستم را اجابت کردند و اجازهی انتشار آن را دادند.
امیدوارم انتشار این نوشته ادای دینی باشد، هر چند کوچک، به دکتر گلستانیان و نیمقرن تلاش معلمی ایشان، و احترام به همهی معلمان و استادان این دیار و احترام به آموزش.
در بازنویسی نوشته، هیچ تغییری ایجاد نکردهام. عناوین، بخشبندی، پاراگرافبندی، تأکیدها، کلمات و عباراتی که با حروف سیاه نوشته شدهاند، به تمامی همانی است که در نوشتهی استاد بوده است.
فرامرز کنجوری
آبان ۱۴۰۲
به نام خدا
«زندگی من و فیزیک»
نعمتالله گلستانیان
بهمن ۱۳۸۹
مدت ها بود که میل داشتم دربارهی دورانی که نزدیک به ۶۰ سال به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با فیزیک ارتباط داشتهام از باب یادآوری و برای دل خودم چیزی بنویسم. اما متأسفانه فرصتی دست نمیداد و حال مزاجی مناسب این کار را هم نداشتم تا آن که از سوی دوستان و همکاران محترم پیشنهاد شد گذشتهی فیزیک در آموزش عالی کشور را تا آنجا که من در جریان بودهام به نگارش درآورم و برای آگاهی علاقهمندان و دانشوران جوان فیزیک تقدیم کنم. برای نگارش این سرگذشت هیچ تحقیق ویژهای صورت نگرفته و آنچه نوشته شده صرفاً حاصل مشاهدات و زندگی کردن من با رویدادهایی در ارتباط با فیزیک بوده است.
فهرست مطالب
- دوران کودکی و نوجوانی
- اشتغال به حرفهی معلمی
- چرا رشتهی فیزیک را انتخاب کردم؟
- دانشسرای عالی و تربیت دبیر
- ادامهی تحصیل در رشتهی فیزیک دانشسرای عالی
- انحلال دانشسرای عالی
- سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی
- حیات دوبارهی دانشسرای عالی
- تحصیل در دوره ی دکتری و ادامهی خدمت در دانشسرای عالی
- تغییر دانشسرای عالی به دانشگاه تربیت معلم
- دانشگاه تربیت معلم پس از انقلاب
- ادامهی زندگی من و فیزیک
- فیزیک در برخی از دانشگاههای کشور
- مؤسسهها و نهادهای مرتبط با فیزیک
- فعالیتهای پژوهشی فیزیک در ایران
- کتابهای فیزیک دانشگاهی
- فیزیک به عنوان جلوهی بارزی از تأثیر دانش بر فناوری
- مروری بر نوشتهها نظر و پیشنهاد
۱. دوران کودکی و نوجوانی
در صبحگاه روز ۱۶ مهر سال ۱۳۱۳ شمسی در حاشیه کویر لوت و در محلهی جوی مؤیدی از دیار کهن کرمان به دنیا آمدم، مادرم، کبری، اهل کرمان بود آن زنده یاد تحصیلاتی نداشت، اما گاهی متنهایی از کتابهای گوناگون از جمله غزلهای عارفانهای از «دیوان حافظ» را که از برادرش شادروان حبیب الله صفاکار یاد گرفته و از بر کرده بود برای فرزندان میخواند و بر جنبههای دینی و اخلاقی آنها تکیه میکرد.
مادرم خانهدار بود و هرگاه فرصتی دست میداد به کار بافتن قالی و پشمریسی میپرداخت. پدرم، یدالله، اهل خَبر از توابع شهرستان بافت کرمان بود. او هم سوادی نداشت اما در کار قنات استادی ماهر و قابل بود و مشخصات بیشتر قناتهای منطقهی کرمان را به خوبی میشناخت. پدرم نی را خوش مینواخت و «نی ششبند» را اغلب خودش از نیزارها تهیه میکرد. پدر و مادرم به شدت خواهان درس خواندن من بودند، به ویژه مادرم، که در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد به همین جهت، پیش از ورود به دبستان، در شش سالگی برای فراگیری قرآن کریم من را به مکتب خانهی ملّا کبری که بانویی جوان و با فرهنگ بود، سپردند.
در سال ۱۳۲۲ مادر و پدر با شوق فراوان مرا در دبستان سعادت کرمان ثبت نام کردند چون در مکتبخانه قرآن خوانده بودم با خواندن فارسی تا حدی آشنا بودم.
در تابستان سال ۱۳۲۸ دورهی دبستان را با میانگین خوب به پایان رساندم، اما به خاطر شرایط نامساعد مالی خانواده، دیگر قادر به ادامهی تحصیل نبودم و مدرسه را ترک کردم. در زمستان سال ۱۳۲۸ در گذری که به اتفاق مادرم برای دیدن خواهرم به تهران داشتم روزی همراه با همسر خواهرم شادروان حبیب الله شریفی، از مقابل دانشگاه تهران می.گذشتم با دیدن نرده های دانشگاه از او پرسیدم «اینجا کجاست؟» او جواب داد: «اینجا دانشگاه است.» گفتم «در دانشگاه چه میکنند؟» گفت: «در اینجا جوانان درس میخوانند و دکتر و مهندس میشوند.» به او گفتم که من باید روزی به اینجا بیایم و درسم را ادامه بدهم.
ناگفته نماند که در آن زمان دانشگاه تهران تنها دانشگاه وسیع کشور بود و به همین جهت هم امروزه آن را دانشگاه مادر مینامند. اما برای گسترش و تأسیس دانشگاه، آن هم در شهرهای بزرگی مانند شیراز، تبریز، اصفهان و مشهد اقدامهایی در حال انجام شدن بود.
پس از ترک کردن مدرسه، برای گذراندن زندگی خود و خانواده مجبور بودم به کاری بپردازم. از این رو به حرفههای گوناگون، از قبیل کار در چاپخانه، دفتر روزنامه (روزنامهی اندیشه، کرمان) و دفتر وکالت دادگستری، اشتغال ورزیدم. در این دوره بود که ارزش زندگی معنوی توجهم را جلب کرد و اجرت یک تومان دریافتی روزانه در دفتر روزنامه را بر کارهای با درآمد بیشتر، اما فاقد ارزشهای علمی و فرهنگی، ترجیح دادم.
ادامهی تحصیل در دورهی اول متوسطه
حسّ سیری ناپذیر یادگیری مرا واداشت که دوباره به فکر درس خواندن بیفتم، به ویژه که میدیدم برخی همکلاسیها و دوستان هم دوره در حال ادامه تحصیل هستند. بدین جهت در سال ۱۳۳۱ در کلاس شبانهی سیکل اول متوسطه در کرمان ثبت نام کردم.
با استفاده از محضر استادانی چون محمد جواد آموزگار (عربی)، اکبر طاهری (فیزیک و شیمی)، محمد علی بابایی (ریاضیات) و جواد توانا (زبان انگلیسی)، بحمداللّه توانستم در خرداد سال ۱۳۳۲ دریافت مدرک دورهی اول متوسطه نایل شوم.
اشتغال به کارهای گوناگون همزمان با درس خواندن، حتی در دورهی دبستان، علاوه بر آن که من را با حرفهها و مهارتهای گوناگون آشنا کرد، در شکل دادن شخصیت و ایجاد اتکای به نفس در من بسیار مؤثر و مفید بود. گرچه در زندگی مادی دچار کمبودهایی بودم اما به زندگی چنان امیدوار بودم که همیشه ایمان داشتم فردا بهتر از امروز است.
وجود اعتماد به نفس و تن دادن به کار موجب شد که من زودتر از موعد معمول با چهرههای واقعی زندگی روبهرو شوم. از دورهی نوجوانی همواره در اندیشهی رسیدن به درجههای بالایی از دانش و فرهنگ بودم. در چه زمینهای؟ هنوز برایم روشن نبود. به تدریج احساس کردم که برای دستیابی به یک زندگی معنوی بهترین راه وارد شدن به حرفهی معلمی است، زیرا تنها معلم است که در سراسر عمر در حین تعلیم دادن همیشه متعلّم هم خواهد بود.
۲. اشتغال به حرفهی معلمی
سرانجام، با آرزوی اشتغال به معلمی و به راهنمایی پسر خالهام، شادروان حسین لسانی در اول آبان سال ۱۳۳۲ برای احراز حرفهی آموزگاری عازم شهرستان بندر عباس (که در آن زمان تابع استان کرمان بود) شدم. در ۱۶ آبان همان سال با مدرک دورهی اول دبیرستان و با حقوق ماهی ۱۵۰۰ ریال، حرفهی مقدس معلمی را به صورت پیمانی از آموزگاری دبستان بَدِر فین بندرعباس آغاز کردم. در این دبستان نخستین ساعت تدریس در زندگی معلمیام حساب کلاس چهارم ابتدایی بود.
در پایان سال اول آموزگاری به طور داوطلب در امتحانات سال اول دانشسرای مقدماتی کرمان شرکت کردم و قبول شدم. در شهریور سال ۱۳۳۴، به لطف خداوند، با کوشش خودم و تقریباً بدون شرکت در کلاس و بدون استفاده از معلم توانستم به گرفتن مدرک دیپلم دانشسرای مقدماتی نایل شوم. تا پایان سال تحصیلی ۳۳-۳۴ در دبستانهای تابعهی بندرعباس به خدمت آموزگاری ادامه دادم و در مهر سال ۱۳۳۴ به شهرستان میناب منتقل شدم.
خدمت در شهرستان میناب
چون موفق به گرفتن دیپلم دانشسرای مقدماتی شده بودم در مهر سال ۱۳۳۴ در شهرستان میناب در دبیرستان مشغول به کار شدم. این شهرستان دارای دبیرستان سه کلاسهای به نام دبیرستان حافظ بود. در این دبیرستان تدریس فیزیک، شیمی، هندسه، عربی و زبان انگلیسی به عهدهی من بود.
در حین تدریس در مدرسه، برای گسترش ورزش دانش آموزان هم فعالیت میکردم. با کمک همکاران، موفق شدیم برای نخستین بار در میناب زمین بسکتبال دایر کنیم، ورزش دو و میدانی شامل دوها و پرشها را گسترش دهیم و مسابقههایی برگزار کنیم و بازی شطرنج و بازی تنیس روی میز را راه بیندازیم.
چون با خوشنویسی تا حدی آشنا بودم با راهنمایی حسین مسعود، که خود نقاش، نوازندهی تار و خوشنویس بود، برای ادارهها، مدرسهها و مغازهها تابلو مینوشتم و از این راه درآمدی اضافی به دست میآوردم.
از تجربههای بسیار جالبی که در حین خدمت در میناب کسب کردم، وارد کردن آزمایشهای فیزیک و شیمی، تا حدّ امکان در برنامهی آموزشی بود. این کار چنین آغاز شد که با همکاری بهرام زارع زاده، رئیس دبیرستان و کمک اولیا و حتی خود دانشآموزان، وسایل مقدماتی آزمایشهای فیزیک و شیمی، شامل دو صندوق را از تهران خریداری کردیم. دبیرستان شامل شش اتاق و یک سرسرای بزرگ بود. شش اتاق به سه کلاس درس، اتاق رئیس، اتاق سرایدار و انباری اختصاص داشتند و دیگر برای آزمایشگاه جایی باقی نمیماند.
به هر حال وسایل را از صندوقها در آوردیم و بخشی از آنها را در گوشهی اتاق رئیس دبیرستان روی روزنامههایی که روی همان صندوقها پهن کرده بودیم، چیدیم. در میان همکاران این صحبت بود که آزمایشگاه شیمی نیاز به سکوها و دیوارهای کاشیکاری، شیر آب، لولهکشی گاز، فاضلاب و قفسههای جای مواد و وسایل آزمایش دارد. پس به خاطر فراهم نبودن این گونه امکانات هیچ آزمایشی نمی توان انجام داد!
در شیمی سال اول دبیرستان موضوعهایی دربارهی مخلوط و ترکیب مواد و اثر دود گوگرد بر پرمنگنات پتاسیوم آمده بود. از دانش آموزان خواستم اگر میتوانند مقداری برادهی آهن گوگرد و پرمنگنات بیاورند. در حالی که خودم پیشتر در حین تحصیل هیچگونه فرصت استفاده از آزمایشگاه و کارهای آزمایشگاهی را پیدا نکرده بودم، وسایل مورد نیاز برای آزمایش، از قبیل لولهی آزمایش، چراغ الکلی و آهنربا را به کلاس بردم. پس از توضیح دادن موضوع آزمایش، در حالتی همراه با شک و تردید، ابتدا آزمایشهای مربوط به مخلوط و مرکب و سپس بیرنگ شدن کاغذ آغشته به محلول پرمنگنات پتاسیوم توسط گاز گوگرد را انجام دادم.
در حین اجرا کردن آزمایش مربوط به بی رنگ شدن پرمنگنات در حضور دانش آموزان، از بیم آنکه نتیجهی آزمایش درست در نیاید دلهرهی عجیبی .داشتم به هر حال آن روز به لطف خدا با موفقیت گذشت و من به تدریج برخی آزمایشهای کیفی شیمی و فیزیک را تا آنجا که وسایل موجود اجازه میدادند، انجام دادم.
بدیهی است که در کسب نتیجهی برخی آزمایشها به دلیل عدم آگاهی کافی از شیوههای کار یا ناکافی بودن وسایل، موفق نبودم، اما توفیق در اجرای آزمایشهای نخستینی برایم امیدبخش بود و به تقویت اعتماد به نفس من کمک شایانی کرد.
به نظر من كسب توفیق نسبی در این آزمایشها دلیلهای بسیاری داشت که مهمترین آنها را میتوان چنین برشمرد:
- اعتقاد به آموزش درسهایی مانند فیزیک و شیمی همراه با آزمایشهای کیفی و کمی با هر شرایط.
- اعتقاد به این که آزمایش مهم تر از آزمایشگاه است.
- وجود انگیزه و علاقه برای بالا بردن کیفیت آموزشی درسهای علوم تجربی.
- شیوههای تدوین و تألیف شایستهی کتابهای فیزیک و شیمی در زمانهای گذشته، توسط استادانی چون نوروزیان، رهنما، رضاقلی زاده، دکتر نصر الله حاج سید جوادی، رفیع زاده، بروخیم، اردلان، دکتر امین و دکتر صفری.
چون بیشتر دبیرستانهای آن زمان فاقد آزمایشگاه بودند و انجام دادن آزمایش همراه با درس، به ویژه در کلاسهای دورهی دوم دبیرستان چندان متداول نبود، مؤلفان کتابها میکوشیدند ضمن ارائهی مطالب نظری، روشهای تجربی درسها را هم به دقت توضیح دهند و دانش آموزان و حتی دبیران را برای انجام دادن آزمایشها راهنمایی و تشویق کنند. این شیوهها چنان خودکفا و خود آموز بودند که فردی چون بندهی آزمایش ندیده، در شهر دور افتادهای چون میناب و آن هم در ایام پنجاه و چند سال پیش از این، به اجرا کردن آزمایش – دست کم آزمایشهای کیفی – در کلاس تشویق شدم. امید است خداوند بزرگ همهی خادمان دانش و فرهنگ کشور را مشمول عنایت و رحمت واسعهی خود بگرداند.
اقدام برای ادامهی تحصیل
در سال ۱۳۳۷ در حالی که مشغول کار در دبیرستان حافظ میناب بودم متوجه شدم که از آرمانهای خود، یعنی رسیدن به درجههای بالای دانش و فرهنگ در حال دور شدن هستم و زندگی برایم یکنواخت شده است. برای ورود به دانشگاه باید کلاس ششم دبیرستان را میگذراندم. بدین جهت در شهریور سال ۱۳۳۷ یک دوره کتابهای – دست دوم و نو – سال ششم رشته ریاضی را از کرمان خریدم و راهی میناب شدم. از همان بدو ورود به شهرستان میناب طبق برنامهای پیش خود مطالعهی کتابهای فیزیک و شیمی و کتابهای ریاضی، شامل حساب استدلالی، هندسهی مخروطات، هندسهی ترسیمی و رقومی، جبر و مثلثات را آغاز کردم.
در موقع کار کردن روی مطالب درسی، گاهی دچار مشکل میشدم و برخی مفاهیم و نکتهها را به خوبی درک نمیکردم. از جملهی اشکالاتم وجود ابهامها در برداشتها و تصورهای ذهنی از برخی مفاهیم فیزیک و شیمی بود و متأسفانه کسی هم نبود که مرا راهنمایی کند. گاهی این برداشتها به کلی اشتباه بودند و این موضوعی بود که من بعدها در دورهی لیسانس فیزیک به آن پی بردم.
در این زمان رئیس فرهنگ میناب، زنده یاد مهدی موسی زاده بود که فردی با تدبیر و مجرب بود. او میدانست که من مشغول آماده شدن برای امتحانات سال ششم ریاضی هستم. اما نتیجهی کارم را خیلی موفقیت آمیز نمیدید. چون معتقد بود که گذراندن سال ششم ریاضی بدون استفاده از کلاس و معلم امری ناشدنی است. با وجود این او ترتیبی داد که بتوانم برای شرکت در کلاسهای آموزشگاهها زودتر از برگزاری امتحانات به کرمان عزیمت کنم.
به هر حال در تیر سال ۱۳۳۸ در امتحانات متفرقه ی سال ششم ریاضی کرمان شرکت کردم و با عنایت خداوند قبول شدم. ناگفته نماند که در هنگام اطلاع یافتن از نتیجهی امتحان قدری دچار شوک شدم، چون موفقیت در این امتحان بیرون از حد تصور من بود. اکنون زمان آن رسیده بود که برای ادامه تحصیل در دانشگاه و انتخاب رشتهی تحصیلی تصمیم بگیرم.
۳. چرا رشتهی فیزیک را انتخاب کردم؟
در پایان تیر سال ۱۳۳۸ از کرمان به تهران آمدم. در آن سالها آزمون ورودی دانشگاهها سراسری نبود و هر دانشگاه و مؤسسهی آموزش عالی به طور مستقل آزمون ورودی را انجام میداد. من بدون شرکت در هیچ کلاس کنکوری، ابتدا در آزمون مهندسی تکنولوژی و سپس در آزمون مهندسی نساجی پلیتکنیک (دانشگاه صنعتی امیرکبیر فعلی) شرکت کردم که در اولی به عنوان ذخیره انتخاب و در دومی قبول شدم. ناگفته نماند که در آن زمان شرکت در کلاسهای کنکور چندان متداول نبود و بیشتر داوطلبان ورود به دانشگاهها، با همان معلومات دبیرستانی، و البته با مرور کردن درسها به طور دقیق و جدی در آزمونها شرکت میکردند.
برای انتخاب رشتهی تحصیلی در دانشگاه با خودم مرتباً در حال کلنجار رفتن بودم و موضوعهایی ذهنم را به خود مشغول کرده بودند که آنها را میتوان چنین توضیح داد:
- انتخاب هر یک از رشتههای مهندسی مستلزم استعفا دادن از شغل معلمی و قطع شدن منبع درآمدم برای گذران زندگی بود.
- تصورم این بود که روی آوردن به کارهای مهندسی مرا از رسیدن به یک زندگی معنوی و گام برداشتن در راه تعلیم و تعلم دور میکند.
- با توجه به سابقهی ذهنی از برخی مشاهدات در کودکی و علاقهی وافر به کشف علتهای پدیدهها و رویدادهای طبیعی احساس میکردم تمایل بیشتری به انتخاب رشتهی فیزیک دارم.
مشاهدهی دو پدیدهی فیزیکی
چرا به رشتهی فیزیک علاقه مند شدم؟ به گمان من فیزیک به نیازها و پرسشهای ذهنی انسان پاسخ می دهد و علاوه بر این فیزیک دانشی مبتنی بر تجربه است.
به بیان دیگر، فیزیک هم تشنگان جویندهی مفاهیم ذهنی، و هم تشنگان جویندهی چیستیهای مشاهدات عینی را سیراب میکند. فیزیک دانش مطالعهی خود انسان و طبیعت و دنیای پیرامون انسان با تمام جنبههای عینی و ذهنی آن است.
در اینجا مناسب میدانم به ذکر دلیلهای پیدا شدن توجه ذهنی من به فیزیک و قانونهای طبیعت، که از برخی مشاهدات در کودکیام سرچشمه گرفته است بپردازم.
- در حدود سن ۷ یا ۸ سالگی، روزی همراه با خانواده و بستگان با پای پیاده برای زیارت مسجد صاحب الزمان (عج)، که در چند کیلومتری خاور شهر کرمان و در دامنهی کوهی واقع شده است، رفته بودم. هنگام برگشتن به شهر، رانندهی یک کامیون که حامل سنگ بود و دیوارهای بلندی داشت به ما پیشنهاد کرد اگر میخواهیم سوار کامیون شویم ما هم از کامیون بالا رفتیم و روی سنگها نشستیم و کامیون حرکت کرد. یادآوری میکنم که تا آن روز هیچ وقت سوار ماشین نشده بودم و این نخستین تجربهی ماشین سوار شدن من در زندگی بود.در حین حرکت کردن کامیون، به جز آسمان جای دیگری را نمیدیدم. هنگام ورود به اولین خیابان شهر – خیابان زريسف – در حالی که اطمینان به حرکت و پیش رفتن کامیون داشتم به نظرم آمد کامیون، تقریباً ساکن است و درختان بلند و تیرهای چراغ برق کنار خیابان به سرعت در حال دور شدن از کامیون هستند.
- در کشور ما، در گذشته و حال، مسلمانان به بزرگداشت میلاد با سعادت حضرت ولی عصر (عج) اهمیت ویژهای داده و میدهند و شب میلاد به جشن و چراغانی میپردازند. در آن روزها، بازار کرمان با آنکه در شبها تعطیل و سوت و کور بود، اما در شب تولد امام زمان همهی مغازههای بازار به آینهبندان، قالیبندان، چراغانی و خیمه شب بازی با عروسکها، میپرداختند و سراسر بازار شاهد ازدحام جمعیت و جشن و سرور مردم بود.
در چندین دههی پیش، چون برق کرمان سراسری نبود و کارخانهی برق شهر هم توانایی تأمین برق در همه جای کرمان را نداشت، برخی مناطق کرمان از مصرف کردن برق بی بهره بودند. نتیجهی این کمبود این بود که برخی مغازهها در شب چراغانی از چراغ توری، و حتی چراغ لامپا فتیلهای، استفاده میکردند. در دورهی کودکی شبی برای تماشای چراغانی در حین عبور از جلو مغازههای بازار، متوجه چند لامپای روشن شدم. مشاهده کردم که بر لبهی بالای لوله شیشهای لامپا، میلهی باریکی تعبییه کردهاند و بر نوک میله، مارپیچی از مقوای نازک قرار داده اند. این مارپیچ مقوایی بر بالای لولهی لامپای روشن خود به خود میچرخید و نظر بینندگان را به این پدیده جلب میکرد.
در آن روزها، دلیل وجود احساس دور شدن درختان و تیرهای برق کنار خیابان به سمت عقب و چرخیدن مارپیچ مقوایی روی نوک میلهی واقع بر لبهی لولهی لامپای روشن، برایم واضح نبود. اما همین مشاهدات، جرقههایی بودند که در ذهنم زده شدند و رشته هایی بودند که مرا به دنیای مفاهیم فیزیکی پیوند دادند.
در سالهای آخر دبیرستان، که فیزیک را به عنوان دانش راهگشای شناخت طبیعت فرا میگرفتم، احساس کردم که قانونهای طبیعت قاطعتر و تغییر ناپذیرتر از آن چیزهایی هستند که ما به طور معمول مشاهده میکنیم. در اینجا بود که دلیل مشاهدهی دور شدن تیرهای چراغ برق در موقع حرکت کردن کامیون را چنین فهمیدم که حرکت مفهومی نسبی است. همچنین متوجه شدم که فتیلهی روشن چراغ لامپا چشمهای از انرژی گرمایی است که هوای مجاور را گرم میکند. کاهش یافتن چگالی هوا، در اثر گرم شدن، جریان رو به بالایی از هوا به وجود می آورد که باعث چرخیدن مارپیچ مقوایی میشود.
بدین ترتیب، موضوعها و مباحث مطرح شده در کتابهای فیزیک و پرسشهایی که اغلب از مشاهدهی محیط پیرامون به ذهنم میرسید، رفته رفته من را به دنیای فیزیک علاقهمند کردند و نتیجه این شد که برای تحصیل در دورهی عالی رشتهی فیزیک را انتخاب کردم.
قبول شدن در رشتهی فیزیک دانشسرای عالی
از ادامه تحصیل در رشتهی مهندسی نساجی منصرف شدم و در آزمون ورودی فیزیک دورهی روزانهی دانشسرای عالی تهران شرکت کردم و قبول شدم. اما باز هم مسئلهی استعفا دادن موقت از حرفهی معلمی و در نتیجه، قطع شدن منبع درآمد برای گذران زندگیام وجود داشت.
در آن روزها به اندازهی امروز، شغلها و درآمدهای کاذب وجود نداشت و از هر راه و به هر قیمتی درآمد حاصل نمیشد. هر شاهی پول پس از عبور از کوره راههای دشوار به دست میآمد. بنابراین، منبع درآمد به آسانی قابل دستیابی نبود.
در همین احوال شانس به یاریم آمد و چنین اعلام شد که دانشسرای عالی از میان معلمان شاغل در پنج رشتهی ریاضی، فیزیک، شیمی، طبیعی و زبان انگلیسی، دانشجوی شبانه میپذیرد و پذیرفته شدگان هر جا محل خدمتشان باشد به تهران منتقل میشوند. فراهم شدن چنین فرصتی بینهایت مرا خوشحال کرد و آن را فقط عنایتی از سوی پروردگار میدانستم.
بدین ترتیب، در آزمون ورودی رشتهی فیزیک دانشسرای عالی، که دورهی آن شبانه و چهار ساله بود، شرکت کردم و با رتبهی خوب پذیرفته شدم. در مهر سال ۱۳۳۸ از شهرستان میناب به تهران منتقل شدم و تحصیل در دانشسرای عالی را آغاز کردم. صبح ها در دبیرستانهای تهران – ذوقی، خرد و سحاب – مشغول کار بودم و بعد از ظهرها از ساعت ۱۷:۳۰ تا ساعت ۲۱:۲۰ مشغول تحصیل بودم.
۴. دانشسرای عالی و تربیت دبیر
در سال ۱۳۰۷ شمسی به منظور تربیت دبیر برای آموزش در دبیرستانهای وزارت فرهنگ دارالمعلمین عالی تأسیس شد. در سال ۱۳۱۲ نام این مؤسسه به دانشسرای عالی تغییر یافت و در سال ۱۳۱۳ با تأسیس دانشگاه تهران بخشی از این دانشگاه شد[تاریخ آموزش فیزیک در ایران، اسفندیار معتمدی، لوح زرین، ۱۳۸۵].
این مؤسسه شامل دو بخش علمی و ادبی بود. بخش علمی دارای سه رشتهی ریاضی، فیزیک و شیمی و طبیعی و بخش ادبی، دارای دو رشتهی ادبیات و فلسفه، و تاریخ و جغرافیا بود. دارندگان دیپلم کامل متوسطه با گذراندن آزمون ورودی و سپردن تعهد دبیری میتوانستند در دانشسرای عالی تحصیل کنند و علاوه بر درسهای تخصصی، درسهای علوم تربیتی را هم امتحان بدهند و در صورت موفقیت به حرفهی دبیری و آموزشی بپردازند. در این دوره دانشجویان پس از فراغ از تحصیل موفق به دریافت دو گواهینامهی علمی و تربیتی به طور مجزا میشدند.
دانش آموختگان دانشسرای عالی، به موجب قانونی که در سال ۱۳۰۸ به تصویب رسید، از امتیازهای ویژهای برخوردار بودند. طبق قانون، دولت مکلف بود تا زمانی که وزارت فرهنگ به این گونه افراد نیاز دارد، آنان را در ادارههای دیگر به خدمت نگیرد. در ضمن مقام علم و عالم چنان در خور احترام بود که شخصیتهای علمی و فرهنگی کمتر تمایلی به خدمت در جاهای دیگر به جز مدرسهها داشتند. در عین حال، این وظیفهی مسئولان کشور است که در پی تأمین حق و حقوق و معیشت معلمان باشند.
به یاد بیاوریم که به خاطر ارزش والای حرفهی معلمی، بنا به قانون تعلیمات اجباری پیشنهادی شادروان دکتر عیسی صدیق در سال ۱۳۲۲، حقوق معلم یک و نیم برابر حقوق کارمند اداری با مدرک تحصیلی یکسان بوده است.
در نخستین سال تأسیس دارالمعلمین عالی، رشتهی فیزیک و شیمی به همت شادروان دکتر محمود حسابی برقرار شد. دانشجویان این رشته بیش از چند نفر نبودند، که از جملهی آنان میتوان شادروان دکتر کمال الدین جناب را نام برد. در دانشسرای عالی تا سال ۱۳۲۲ رشتههای فیزیک و شیمی، یک رشتهی واحد بودند و دانش آموختگان در آموزش هر دو رشته تخصص داشتند. در این سال رشتههای فیزیک و شیمی از هم جدا شدند. شادروان دکتر ابوالقاسم قلمسیاه از دانش آموختگان صاحب نام این دوره بود.
درسها و استادان رشتهی فیزیک
در دورهی سه سالهی رشتهی فیزیک دانشسرای عالی درسهای علمی عبارت بودند از: فیزیک عمومی، شیمی عمومی، جبر و آنالیز، هندسه تحلیلی، ترمودینامیک، نظریهی جنبشی، نور هندسی، نور موجی، الکتریسیته و مغناطیس، مکانیک عملی، هیدرولیک و مکانیک فیزیک.
درسهای عمومی و تربیتی دانشسرای عالی هم عبارت بودند از: تاریخ آموزش و پرورش در ایران و اروپا، فلسفهی آموزش و پرورش، اصول آموزش و پرورش، روانشناسی عمومی، روان شناسی کودک و نوجوان، روان شناسی تربیتی روش تدریس، تاریخ علوم، سازمان و مدیریت آموزش و پرورش، زبان خارجه و تدریس عملی.
استادان نخستین فیزیک دانشسرای عالی که اغلب از دانش آموختگان همین مؤسسه بودند، پس از ادامهی تحصیل در کشورهای اروپایی و آمریکا و بازگشت به ایران مشغول تدریس فیزیک شدند. این استادان عبارت بودند از: دکتر کمال الدین جناب، دکتر امانت الله روشن زائر، دکتر علی اصغر خمسوی، دکتر ضیاء الدین اسماعیل بیگی، دکتر کشی افشار، دکتر علی اصغر آزاد، دکتر محمد منجمی و دکتر محمودیان.
۵. ادامهی تحصیل در رشتهی فیزیک دانشسرای عالی
از سال ۱۳۱۱ ریاست دانشسرای عالی به عهده ی شادروان دکتر عیسی صدیق بود. در زمان ریاست ایشان دانشسرای عالی به ساختمان نگارستان واقع در نزدیکی میدان بهارستان انتقال یافت. از سال ۱۳۲۱ تا سال ۱۳۳۴ ریاست دانشسرای عالی و دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران به شادروان دکتر علی اکبر سیاسی واگذار شد پس از دکتر سیاسی، شادروان دکتر خانبابا بیانی عهده دار ریاست دانشسرای عالی شد. تا آنکه آذر سال ۱۳۳۸ قانون سازمان و استقلال دانشسرایعالی به تصویب مجلس رسید و در دانشسرای عالی از دانشگاه تهران جدا شد.
در این زمان (آذر ۱۳۳۸) من تازه دانشجوی رشته فیزیک شبانه دانشسرای عالی شده بودم و ریاست دانشسرای عالی پس از استقلال باز هم با دکتر خانبابا بیانی بود. محل دانشسرای عالی از چند ساختمان استیجاری واقع در حوالی چهارراه ولی عصر (عج) تشکیل شده بود اما در پایان همین سال، محل دانشسرای عالی به ساختمانی واقع در خیابان شریعتی، جنب پل سید خندان، انتقال یافت و فعالیتهای مربوط به چند ساختمان مجزا به طور یکجا به این ساختمان منتقل شد.
برنامهی تحصیلی در دانشسرای عالی شامل درسهای عمومی درسهای تربیتی و درسهای تخصصی فیزیک بود. یادآوری میشود که تا پیش از استقلال دانشسرایعالی دانشجویان داوطلب دبیری، علاوه بر گذراندن برنامهی کامل دورهی سه سالهی لیسانس فیزیک دانشگاه تهران، درسهای علوم تربیتی را هم میگذراندند و گواهی نامهی جداگانهای دریافت میکردند.
در مهر سال ۱۳۳۸ مدیر بخش فیزیک دانشسرای عالی شادروان دکتر جعفر امین بود و دکتر محسن علوینژاد، دکتر عزیز بهکامی، شادروان دکتر حسین ابراهیمی، دکتر ضیاء الدین طاهری، استاد رجبعلی زمانپور، احمد عباسفر و کبیری در آموزش فیزیک و آزمایشگاهها با وی همکاری میکردند. شادروان موسی میرفخر رجایی هم کارمند اداری بخش فیزیک بود.
از جمله موضوعهایی که در حین کار در آزمایشگاهها نظرم را جلب کرد سختگیری و جدیت مربیان آزمایشگاه بر رعایت حضور به موقع نظم و ترتیب و پوشیدن روپوش سفید از سوی دانشجویان بود.
پس از استقلال دانشسرای عالی، همکاری استادان دانشگاه تهران همچنان ادامه داشت و دانشجویان از محضر استادانی چون دکتر جناب، دکتر اسماعیل بیگی، دکتر روشن، دکتر خمسوی، دکتر منجمی، دکتر علی اکبر توسلی، دکتر محمد تعلیمی، دکتر مظفر بخرد، دکتر ابراهیم صفری و دکتر هورفر استفاده میکردند. دانشجویان شیوهی کار و تدریس و رفتار مشفقانهی همراه با قاطعیت استاد دکتر جناب را خیلی میپسندیدند و آرزو داشتند روزی بتوانند در حرفهی معلمی خود روش او را الگو و سرمشق قرار دهند.
روش درس خواندن من، در حین تحصیل، بدین ترتیب بود که درس را هم به صورت شفاهی و هم به صورت کتبی مطالعه میکردم. در مطالعهی کتبی برای هر درس دفتری داشتم که حاصل مطالعات خود را در آن یادداشت میکردم ابتدا از روی نوشتههای کلاسی و کتاب درسی عنوانهای مطالب مورد مطالعه را انتخاب میکردم. سپس، نوشتهها و کتاب را کنار میگذاشتم و این مطالب را با تکیه بر یافتههای خود از درس، در دفتر یادداشت با مداد بسط میدادم. آنگاه، مطالب دفتر را با نکتههای درج شده در یادداشتهای کلاسی و کتاب درسی مقابله و اصلاح میکردم این کار را برای هر درس حداکثر تا پایان هفته انجام میدادم.
در گزارشهای آزمایشگاهها هم کم و بیش به همین روش عمل میکردم. به این ترتیب، دفتری تهیه میشد که در موقع امتحان حتی میتوانست مورد استفادهی هم کلاسیها هم قرار گیرد.
امیدوار شدن برای ادامهی تحصیل
در حین تحصیل در رشته فیزیک دانشسرای عالی، جایگاه والای اجتماعی، استقلال نسبی در حرفه و شخصیت و متانت استادان بزرگوار مرا مجذوب خود کرده بود و آرزو داشتم روزی بتوانم به چنین موقعیتی دست پیدا کنم. لازمهی این کار گذراندن دورهی دکتری بود و مسافرت به خارج از کشور و گذراندن این دوره با دست تنگی و عدم امکانات مالی مناسب، برای من مقدور نبود.
در مورد ادامهی تحصیل با استادان خود مشورت کردم و از آنان راهنمایی طلبیدم. زنده یاد دکتر جعفر امین بیش از همه در راهنمایی و امیدوار کردن من مؤثر بود. او میگفت اگر کوشش کنی خوب درس بخوانی و شاگرد اول بشوی میتوانی با استفاده از بورس شاگرد اولی، یا بورس اعطایی دولت فرانسه یا کشورهای دیگر، به تحصیل ادامه دهی. این نوید برایم بسیار شادی بخش بود و من با جدیت تمام دورهی لیسانس فیزیک را پشت سر گذاشتم. به یاری خداوند در خرداد سال ۱۳۴۲ با احراز رتبهی اول و کسب مدال درجه اول علمی از شورای عالی فرهنگ موفق به دریافت لیسانس فیزیک از دانشسرای عالی تهران شدم.
ریاست دانشسرای عالی پس از دکتر بیانی به عهدهی دکتر محمود صناعی و سپس به عهدهی دکتر اسماعیل فیلسوفی بود. فارغ التحصیل شدن من در زمان دکتر فیلسوفی انجام شد. چون در رشتهی تحصیلی خودم شاگرد اول شده بودم طبق روال آن زمان میتوانستم به دانشسرای عالی منتقل و تا زمان عزیمت به خارج از کشور در بخش فیزیک مشغول به کار شوم.
۶. انحلال دانشسرای عالی
در حالی که در تیر سال ۱۳۴۲ مشغول تهیهی مقدمات برای انتقال به دانشسرای عالی بودم، یک روز صبح به آنجا مراجعه کردم و دیدم در بسته است. علت را جویا شدم گفته شد که دانشسرای عالی طبق مصوبهی هیئت وزیران منحل شده است.
باور کردنی نبود. مؤسسهای که توانسته بود در مجموع در خرداد و شهریور آن سال (۱۳۴۲) نزدیک به ۷۰۰ دانشآموختهی آمادهی تدریس در رشتههای گوناگون به دبیرستانهای نقاط دور افتادهی کشور بفرستد و هنوز عمر استقلالش به چهار سال هم نرسیده است، چگونه و چرا باید منحل میشد؟!
با در نظر گرفتن بودجهی آن زمان دانشسرای عالی و بودجههایی که امروزه برای مؤسسههای مشابه صرف میشود، این تعداد دانش آموخته میتوانست حاکی از یک بازدهی درخور توجه باشد.
پس از چند هفته متوجه شدم که وسایل دانشسرای عالی را به محل دانشسرای مقدماتی تهران و دانشگاه تربیتمعلم فعلی واقع در خیابان دکتر مفتح انتقال میدهند. پس، خود دانشسرای مقدماتی که در آن ۱۲۰ نفر دانش آموز در دو رشتهی آموزگاری و آموزگاری ورزش تحصیل میکردند، چه میشد؟
معلوم شد که مصیبت فراتر از انحلال دانشسرای عالی است. در واقع پیش از این در سال ۱۳۴۱ تمام ۴۲ باب دانشسرای مقدماتی سراسر کشور با دستور وزیر فرهنگ وقت منحل شده بودند.
به ظاهر تصور شده بود که معلمی چنان تخصصی نیست که نیاز به تأسیس مرکزهای خاص برای تربیت معلم داشته باشد. برای حرفهی آموزگاری، دیپلم دبیرستان با یکی دو ماه کارآموزی و برای حرفهی دبیری هم لیسانس دانشگاه با گذراندن چند ماه کارآموزی کافی است!
تصمیم به انحلال دانشسراهای مقدماتی و دانشسرای عالی در حالی گرفته شد که در همان زمان در کشور دانشکدههایی برای تربیت پزشک، پرستار، دندان پزشک، مهندس، افسر پلیس و نظیر آنها، وجود داشت و دانشجویان موظف به فرا گرفتن مهارتهای خاص مورد نیاز برای حرفهی خود، پس از فراغ از تحصیل بودند.
به هر حال چنانکه دیده شد با کمال تأسف، طرح انحلال دانشسراهای مقدماتی و دانشسرای عالی در عمل با شکست مواجه شد و چنان ضربهی جبران ناپذیری بر پیکر تربیت معلم کشور وارد کرد که هنوز هم پس از گذشت نزدیک به نیم قرن موضوع تربیت معلم، سامانی درخور و شایسته نیافته است.
به نظر من جدی نگرفتن موضوع با اهمیت تربیت معلم، در کشوری که در راه توسعه و تکامل گام بر میدارد، قصوری نابخشودنی است و ما را به دادگاه عدل نسلهای آینده خواهد کشاند. اگر پذیرفتهایم که معلم، انسانساز است چگونه میتوان آموزش و پرورش نو باوگان خود را به افرادی سپرد که خود از مهارتها و ویژگیهای لازمهی انسانسازی بی بهره باشند؟
تفاوت شغل و حرفه
به نظر من شغل با حرفه تفاوت دارد. شغل عبارت است از پرداختن به کاری که فرد را در زندگی مشغول کند و منبعی برای کسب درآمد برای گذران زندگی اش باشد. بسیاری از شغلها به تخصص ویژهای نیاز ندارند با این تعریف کارگری ساختمان دلالی دست فروشی و نظیر آنها، شغل محسوب میشوند.
حرفه، عبارت است از پرداختن به کاری که فرد را در زندگی مشغول کند و منبع درآمدی برای گذران زندگیاش باشد اما علاوه بر این، موضوع تخصص، تعهد، ارتقای کیفی سطح حرفه و احساس مسئولیت همواره مورد نظر فرد باشد. با این تعریف، معلمی، پرستاری، آهنگری، نجاری و نظیر آنها حرفه به حساب میآیند.
اگرچه مرز میان شغل و حرفه در برخی موارد کاملاً مشخص نیست، میزان داشتن تخصص، تعهد، تدبیر، توانایی داوری، مسئولیتپذیری و رعایت امانت در کار، تمایز میان شغل و حرفه را معین میکند.
اکنون به موضوع تأثیر زیان بار انحلال دانشسراهای مقدماتی و دانشسرای عالی باز میگردیم. در سالهای اخیر وزارت آموزش و پرورش به خاطر بر طرف کردن مشکل کمبود معلم، به حد وسیعی از معلمان حقالتدریس استفاده میکند در دبیرستانها افرادی به کار مشغول میشوند که اغلب در رشتهای غیر از زمینهی تحصیلی خود، آموزش میدهند. در مواردی، درسهای ریاضی و فیزیک توسط دانشآموختگان رشتههای مهندسی، بدون گذراندن هیچ دورهای در زمینهی تربیت دبیر، آموزش داده میشوند. واضح است که چون فرد شاغل حقالتدریس، کاری موقتی انجام میدهد، اگر در حین کار شغلی با موقعیت و درآمد بهتر پیدا کند، وزارت آموزش و پرورش و معلمی را رها میکند و به کار دیگری میپردازد.
بدین ترتیب یک معلم حقالتدریس، که به کاری موقتی میپردازد (حتی اگر آن کار را هم دوست داشته باشد) و افق روشنی برای آینده شغلیاش نمیبیند، آیا میتواند از کار خود انتظار یک حرفه داشته باشد. ای کاش به آثار زیانبار سیستم حقالتدریسی برای فرد شاغل و کشور میاندیشیدیم!
اما دانشآموختهی دورههای تربیت معلم پس از گذراندن برنامههای خاص، به استخدام وزارت آموزش و پرورش در میآید و حرفهی معلمی را دنبال میکند. بدیهی است چنین فردی که حرفهی خویش را با آگاهی و اشتیاق انتخاب کرده است، در تمام زندگی به حرفهی خود وفادار میماند.
بازده دانشسرای عالی برای کشور
دهها سال است که بازده کشوری برخی مؤسسههای آموزش عالی نظیر دانشسرای عالی، دانشگاه تربیت معلم، که از سال ۱۳۵۳ وظیفهی دانشسرای عالی را به عهده گرفته است و به طور کلی همهی مؤسسههای تربیت دبیر تابع وزارت آموزش و پرورش ذهن مرا به خود مشغول کرده است. اینها مؤسسههایی بودند که در سال ۱۳۴۲ طبق مصوبه هیئت وزیران زاید تشخیص داده شده و منحل شده بودند.
میدانیم که هدف اصلی برنامهریزان کشور از صرف هزینه برای آموزش عالی، تربیت کارشناسان ماهر و متخصص برای اداره و پیشبرد امور کشور است، و تربیت دبیر هم بخشی از همین هدف را دنبال میکند. اما در عین حال اگر توجه کنیم میبینیم که بودجهی سرانهی مؤسسههای تربیت دبیر نسبت به بودجهی سرانهی بسیاری از دانشگاهها به ویژه دانشگاههای صنعتی، به مراتب کمتر است.
این موضوع در شرایطی اتفاق میافتد که دانشآموختگان مؤسسههای تربیت دبیر، تقریباً صد در صد، جذب وزارت آموزش و پرورش و در نقاط دور کشور به خدمت مشغول میشوند. حال آنکه متأسفانه، میبینیم که از دانشآموختگان بیشتر دانشگاهها برای پرداختن به خدمت، سهم چندانی نصیب کشور نمیشود. دانشآموختگان این دانشگاهها که در میان آنان نخبگان فراوانی هم وجود دارند یا به خارج از کشور میروند و یا در شغلها یا حرفههایی به کار مشغول میشوند که چندان رابطهای با رشتهی تحصیلی شان ندارد.
البته، اینکه چرا دانشآموختگان نخبهی کشور، با وجود دورههای تحصیلات تکمیلی با کیفیت در کشور، برای ادامهی تحصیل به خارج عزیمت میکنند و بسیاری هم بر نمیگردند، موضوعی است که مسئولان باید بدان بیندیشند و راه چارهای پیدا کنند.
میدانیم که برای تعیین بازده یک مؤسسه، یا یک کارخانه، عاملهای مهم مورد نظر، درآمدها و هزینهها هستند. بنابراین با توجه به جذب خدمت، تقریباً صددرصد، دانشآموختگان مؤسسههای تربیت معلم نسبت به برخی دانشگاهها و پایینتر بودن بودجهی سرانهی این مؤسسهها، میتوان نتیجه گرفت که بازده دانشگاههای تربیت معلم برای خدمت به کشور، به نسبت در سطح بالایی قرار دارد و سرمایهگذاری برای تربیت معلم از بهره وری مطلوبی برخوردار است.
از سوی دیگر، اگر توجه کنیم میبینیم که دانش آموختگان دانشگاههای تربیت معلم نسبت به دبیران حق التدریس و آنان که دورههای تربیت دبیر را نگذراندهاند، در کار معلمی و آموزش خود به مراتب موفقتر و شاخصتر هستند و این موفقیت شامل زمینههای مدیریتی هم میشود. در این رابطه، خوب است به ارزش ناشناختهی استادان و هیئت علمی هم که از دانشجویان این دانشگاهها معلمانی ماهر با انگیزه، دلسوز و با ایمان در خدمت جامعه قرار میدهند توجه کنیم و قدردان تجربه، تدبیر و کوششهای بی دریغ آنان باشیم.
انتقال به شهر آبادان
در پی انحلال دانشسرای عالی و منتفی شدن موضوع انتقال من به آن مؤسسه، از سال ۱۳۴۲ با سمت دبیری فیزیک در وزارت آموزش و پرورش به خدمت ادامه دادم. در آبان سال ۱۳۴۳ به شهر آبادان منتقل شدم و تا مهر ۱۳۴۵ در دبیرستانهای رازی و امیر کبیر مشغول تدریس فیزیک بودم.
در آبادان فرصتی برایم پیش آمد که به اتفاق ناصر کنانچی، دبیر فعال و با تجربهی فیزیک دبیرستان رازی، به آموزش فیزیک در تلویزیون آبادان بپردازم. برنامهی کار، شامل تدریس نظری و عملی مطالبی از کتاب فیزیک سال ششم دبیرستان بود. این برنامه به طور زنده اجرا میشد، چون در آن زمان هنوز نوارهای ضبط ویدیویی وجود نداشتند. مشکلات این کار تهیه وسایل و ترتیب دادن آزمایشها پیش از اجرای برنامه بود که علاوه بر کمبود امکانات و وسایل به صرف اوقات زیادی هم نیاز داشت.
در همین زمان، تشکلی هم از دبیران فیزیک آبادان به وجود آمد. روزهای جمعه و تعطیل، دبیران در یکی از دبیرستانها حضور مییافتند و ضمن بحث و تبادل نظر دربارهی برخی مطالب فیزیک، به راهاندازی وسایل و ترتیب دادن آزمایشهایی برای دانش آموزان میپرداختند در عین حال، این موضوع برای من هم فرصتی بود که با اطلاع یافتن از وسایل موجود در دبیرستانهای آبادان بهتر بتوانم از امکانات لازم برای انجام دادن آزمایشها در برنامهی تلویزیونی استفاده کنم.
۷. سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی
دانشسرای عالی پس از انحلال در سال ۱۳۴۲ به محل دانشسرای مقدماتی تهران انتقال و به سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی تغییر نام یافت. رئیس این مؤسسه شادروان دکتر عبدالله شیبانی، استاد زیست شناسی دانشگاه تهران و معاون وی شادروان دکتر عبدالکریم قریب، استاد زمین شناسی دانشسرای عالی، بود. این دو بزرگوار از مفاخر علمی و دانشگاهی و دو شخصیت بارز در زمینهی مدیریت و گسترش آموزش عالی در کشور بودند.
برنامه سازمان تربیت معلم این بود که علاوه بر دایر کردن دوره دوسالهی کاردانی در علوم و سایر رشتهها، برای تأمین دبیران مورد نیاز کشور دانشآموختگان دورههای کارشناسی دانشگاهها را بپذیرد و آنان پس از گذراندن دورهی یک سالهی دروس تربیتی به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآیند.
این برنامه یک یا دو دوره اجرا شد، اما متأسفانه در این راه توفیقی حاصل نشد. در حالی که دانشسرای عالی در خرداد و شهریور سال ۱۳۴۲، تنها در رشتهی فیزیک (روزانه و شبانه) نزدیک به ۵۰ دبیر به وزارت آموزش و پرورش تقدیم کرده بود، از دانشآموختگان سازمان تربیت معلم در سال ۱۳۴۴، گویا فقط ۶ نفر دبیر فیزیک جذب آن وزارتخانه شدند و بعد از میان آنان چند نفری هم استعفا دادند. واضح بود که چنین وضعیتی حکایت از ناکامی طرح انحلال دانشسرای عالی میکرد.
در سال ۱۳۴۴ سازمان تربیت معلم آزمون ورودی طرح دو سالهی تربیت دبیر در رشتههای ریاضی و علوم تجربی و شاید رشتههای دیگر را برگزار کرد. طبق این طرح، دارندگان دیپلم ریاضی و طبیعی پس از دو سال تحصیل، با گرفتن مدرک کاردانی ریاضی یا علوم تجربی، میتوانستند به تدریس ریاضی، فیزیک، شیمی و علوم طبیعی بپردازند.
واضح بود که با دایر شدن این دورهها به همکاران جدیدی در سازمان تربیت معلم نیاز پیدا میشد. از این رو از سوی دکتر محسن علوی نژاد، مدیر بخش فیزیک سازمان، برای انتقال من از اداره ی آموزش و پرورش آبادان به سازمان تربیت معلم اقدام شد. پس از مکاتبههای پیگیر با وزارت آموزش و پرورش، سرانجام در مهر سال ۱۳۴۵ به عنوان دبیر فیزیک، مامور خدمت در سازمان تربیت معلم شدم و بدین ترتیب، دوران کار و فعالیت من در آموزش عالی آغاز شد.
در بخش فیزیک سازمان تربیت معلم همکارانم عبارت بودند از: شادروان دکتر حسین ابراهیمی، شادروان دکتر یدالله پیمانی، دکتر ابوالقاسم تکلیف، استاد رجبعلی زمانپور، محمد مهدی سلطانبیگی، احمد عباسفر و شادروان مهندس جعفر باهنر. شادروان موسی رجایی و شادروان احمد اخوی هم کادر اداری بخش فیزیک را تشکیل میدادند همهی ما با دکتر علوی نژاد همکاری میکردیم. برنامهی من تهیه کردن دستور کار آزمایشگاهها، تدریس فیزیک رشتهی تربیتبدنی، ادارهی آزمایشگاههای فیزیک عمومی و حل کردن تمرینهای درس الکتریسیته و مغناطیس بود.
۸. حیات دوبارهی دانشسرای عالی
در سال ۱۳۴۶ همزمان با ریاست شادروان دکتر علی اکبر بینا، در سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی واقعه ای رخ داد که درخور توجه است. در آن زمان دانشجویان دورهی دو سالهی کاردانی مشغول به تحصیل در این سازمان، متقاضی تبدیل دورهی کاردانی به دورهی چهار سالهی کارشناسی شدند. دانشجویان، که در ضمن با استعداد و اهل درس خواندن هم بودند، گذراندن دورهی کاردانی را قانع کننده نمیدانستند و برای آن ارزش تحصیلات دانشگاهی قایل نبودند. بدین جهت رفته رفته نسبت به این دوره شروع به اعتراض کردند که این اعتراضها مستلزم پذیرفتن ریسکها و گرفتاریهایی با دستگاههای امنیتی هم بود.
سرانجام، پس از درگیریها و پیگیریها، دانشجویان توانستند به خواستههای خود دست پیدا کنند. پس از گذشت مدت ۵ سال از انحلال و تغییر نام دانشسرای عالی، که متأسفانه اثر منفی خود را به جا گذاشته بود، در مهر سال ۱۳۴۷ سازمان تربیت معلم دوباره نام دانشسرای عالی به خود گرفت. بدین ترتیب دورهی کارشناسی چهار سالهی دانشسرای عالی آغاز شد. دانشجویان ورودی سال ۱۳۴۵، وارد سال سوم شدند و از دانشجویان ورودی سال ۱۳۴۴ هم که در نقاط دوردست کشور به دبیری مشغول بودند، برای ادامه تحصیل دعوت به عمل آمد.
تأمین اعضای هیئت علمی گروه فیزیک دانشسرای عالی
تبدیل شدن دورهی دو سالهی کاردانی به دورهی چهار سالهی کارشناسی، برای گروه فیزیک مستلزم تهیه کردن برنامهی آموزشی و سرفصل درسها و راهاندازی آزمایشگاهها و تأمین اعضای هیئت علمی بود. مشکل تجهیز و راهاندازی آزمایشگاهها با کوشش خستگی ناپذیر همکاران، از جمله دکتر ابراهیمی، دکتر پیمانی، دکتر تکلیف، زمانپور و نیز تلاش و راهنمایی دکتر علوینژاد، مدیر گروه فیزیک تا اندازهای حل شد.
من وظیفهی تهیهی دستور کار و راه اندازی آزمایشگاههای الکتریسیته و مغناطیس و الکترونیک سالهای سوم و چهارم را به عهده گرفتم. با همهی کمبودهایی که از لحاظ وسایل و بودجه وجود داشت، این کار را در سایهی کوشش و با مطالعهی کتابها و منابع مناسب و راهنمایی برخی استادان دانشگاه تهران توانستم تا حدی به سامان برسانم. در آن روزگار در کشور درس الکترونیک در رشتهی فیزیک منزلت و جایگاه ویژهای داشت. گروه فیزیک دانشگاه تهران دارای ۱۰ عضو هیئت علمی با تخصص الکترونیک بود که بعدها این تعداد به ۱۵ هم رسید.
مشکل دیگر در گروه فیزیک دانشسرای عالی، کمبود عضو هیئت علمی در سطح دکتری بود. برای تأمین این کمبود مسئولان دانشسرای عالی، با توجه به برنامهی پیشنهادی دکتر علوی نژاد، تصمیم گرفتند در کوتاه مدت کماکان از استادان دانشگاه تهران دعوت به عمل آورند. از جملهی این استادان دکتر کمال جناب، دکتر صمد فرخی، دکتر علی اصغر خمسوی، دکتر عبدالرحیم اشعری، دکتر هوشنگ روحانینژاد و زنده یاد خانم دکتر پروچیست پارسا بودند. در ضمن برای دراز مدت هم زمان اقدام برای استخدام هیئت علمی دکتر قرار شد امکانات ادامه تحصیل در خارج از کشور و گرفتن درجه ی دکتری برای مربیان فراهم شود.
تلاش و دلسوزی خاص دکتر علوی نژاد برای اجرای برنامهی تأمین اعضای هیئت علمی و همکاری دکتر ابراهیمی در این راه بسیار ارزنده و در خور توجه بود. نتیجه این شد که در مدتی حدود ۸ سال علاوه بر استخدام و انتقال چند استاد، از جمله زنده یاد خانم دکتر پروین بیات مختاری، دکتر محمدعلی علیزاده طوسی، دکتر سعید قائمی، دکتر علی بنیفاطمی و دکتر محمد دارا، عده ای از مربیان از جمله استاد رجبعلی زمانپور، دکتر یدالله پیمانی، دکتر حسین دادگر، دکتر جمشید شاهرخی، دکتر ابو القاسم تكليف، شادروان دکتر ابوالحسن فرج زاده، دکتر محمد ابراهیم ابوکاظمی، دکتر مرتضیجعفر زاده و دکتر نعمت الله گلستانیان طبق برنامهی دکتر علوینژاد برای گذراندن دورهی دکتری به فرانسه و کشورهای دیگر اعزام شدند.
خوشبختانه در پایان دههی ۱۳۴۰ وزارت علوم و آموزش عالی، که در سال ۱۳۴۵ تأسیس شد و دکتر مجید رهنما نخستین وزیر آن وزارت خانه بود، اقدامهای مؤثری در جهت گسترش کمّی و کیفی دانشگاهها به عمل آورد. از جملهی این اقدامها، تصویب طرح اعزام مربیان به خارج، به منظور گرفتن درجهی دکتری و تأمین اعضای هیئت علمی بود. در نتیجه، در دنبالهی طرح دکتر علوینژاد، برخی همکاران گروه فیزیک دانشسرای عالی توانستند با استفاده از طرح وزارت علوم برای ادامه تحصیل به خارج عزیمت کنند.
۹. تحصیل در دوره ی دکتری و ادامهی خدمت در دانشسرای عالی
هم زمان با خدمت در بخش فیزیک دانشسرای عالی، چون احتمال استفاده کردن از بورس تحصیلی دولت فرانسه زیاد بود و من هم میل داشتم هر چه زودتر به تحصیل خود ادامه دهم، در انستیتو ایران و فرانسه شروع به فراگیری زبان فرانسه کردم. در سال ۱۳۴۸ با معرفی شدن به سفارت فرانسه و گذراندن امتحان زبان، موفق به گرفتن بورس تحصیلی در رشتهی الکترونیک شدم. بدين ترتيب، من نخستین فردی بودم که طبق برنامهی تأمین اعضای هیئت علمی دکتر علوی نژاد در تیر ۱۳۴۸ برای گذراندن دورهی دکتری الکترونیک به کشور فرانسه عزیمت کردم.
پس از ورود به پاریس و گذراندن یک دوره ی دو ماهه ی زبان فرانسه، در مهر سال ۱۳۴۸ در دورهی کارشناسی ارشد انستیتو الکترونیک دانشکدهی علوم اورسه دانشگاه پاریس ۱۱، تحت ریاست پروفسور پییر گریوه عضو آکادمی علوم فرانسه، ثبت نام کردم. گذراندن این دوره، به طور کلی، برایم سنگین بود. در شبانه روز بیش از ۱۵ ساعت مشغول کار در کلاس، کتابخانه و مطالعه در منزل بودم. درسها به ویژه الکترونیک کوانتومی، که به پایهای قوی در مکانیک کوانتومی نیاز داشت برایم مشکل بودند. علاوه بر آن، در نیمسال دوم باید کارهای نظری و تجربی پایان نامهی کارشناسی ارشد را هم که موضوع آن مطالعهی مشخصات پاشندهی سزیوم بود، انجام میدادم.
با وجود این همه سنگینی کار، در شهریور سال ۱۳۴۹ به یاری خدا موفق شدم دورهی کارشناسی ارشد الکترونیک، گرایش الکترونیک کوانتومی را بگذرانم. این توفیق برایم باور نکردنی و در عین حال بسیار لذت بخش و امیدوار کننده بود.
با آنکه برنامهی تحصیلیام به خاطر داشتن پایهی ضعیف و بیگانه بودن با برخی عنوانهای درسی در آن زمان، سنگین بود، دو موضوع برایم موجب دلخوشی و تحمل پذیر شدن دشواریها بود. یکی آنکه همسرم، سیما کیهانی و دو فرزندم کامیار و رامین در کنارم بودند، و دیگری، امید به آیندهای روشن و احراز موقعیت و فرصت خدمت در دانشگاه بود، که مهمترین آرزوهای دیرینهی من را تشکیل میداد.
گذراندن پایان نامه
در مهر سال ۱۳۴۹ کار دورهی دکتری و پایان نامه را آغاز کردم و به عنوان پژوهشگر دانشجو مشغول کار شدم. عنوان پایاننامه، مطالعه و ساخت چشمهی یون از نوع مگنترون با فوتو کاند، بود. پس از مطالعات لازم و فراهم کردن مقدمات تجربی ساخت چشمهی یون، از مهر سال ۱۳۵۰ شروع به انجام دادن آزمایش کردم و به یاری خدا توانستم نتیجههای تجربی قابل قبولی در مقایسه با دادههای نظری و رایانهای به دست آورم.
در اواخر آبان سال ۱۳۵۱ از پایان نامه دفاع کردم و با درجهی بسیار افتخار آمیز موفق به گذراندن دورهی دکتری سیکل سوم در رشتهی الکترونیک شدم.
نتیجهی جالب و آموزنده ای که در حین تحصیل و گذراندن پایان نامه در انستیتو الکترونیک گرفتم چنین بود. در این مؤسسه روش کار به گونهای است که افراد نه تنها در زمینهای خاص به طور نظری و عملی دانش کسب میکنند، بلکه در زمینهی کارهای اجرایی و تدارکاتی یک طرح پژوهشی هم میتوانند آن گونه به تجربیاتی دست پیدا کنند که در آینده اگر شرایط ایجاب کند در کارهای مدیریتی پژوهشی هم مسئولیتی به عهده بگیرند. البته، برای تحقق یافتن چنین روشی، در انستیتو الکترونیک پژوهشگران به قدر کافی امکانات مالی، کتابخانه، رایانه، کارگاه، انبارهای گوناگون مواد و تکنیسینهای ماهر در اختیار داشتند.
بازگشت به ایران و ادامهی خدمت در دانشسرای عالی
در هنگام بازگشت به دانشسرای عالی، در آبان سال ۱۳۵۱ که همزمان با ریاست دکتر احمد هوشنگ شریفی بود، سری پرشور از ایدههای پژوهشی و فرهنگی، تأسیس آزمایشگاههای پیشرفته، تدریس درسهای گوناگون وابسته به الکترونیک و تألیف و ترجمهی کتابهای متعدد داشتم.
پس از تجدید دیدار با دوستان و همکاران به ملاقات رئیس دانشسرای عالی رفتم. وقتی موضوع علاقهی خود به کارهای پژوهشی در زمینهی فیزیک را به دکتر شریفی اظهار داشتم او گفت: «گرچه در دانشسرای عالی کارهای پژوهشی در زمینههای علوم تربیتی و روشهای آموزشی معنی دارتر و دارای اولویت بیشتر است، برای پژوهشهای فیزیک هم هر کمکی نیاز باشد دریغ نخواهد شد.» او حتی در همان لحظهی ملاقات، به دکتر علوینژاد، مدیر گروه فیزیک، تلفن کرد و مراتب کمک و موافقت خود را در زمینهی کارهای پژوهشی فیزیک، اعلام کرد.
از همان بدو ورود به گروه فیزیک دکتر علوینژاد آزمایشگاه الکترونیک و اتاقک دفتر کار گوشهی آزمایشگاه را که پیشتر گاهگاهی خودش در آنجا مینشست، به من سپرد. او گفت: «از این به بعد اینجا دفتر کار تو خواهد بود. با آنکه بعداً در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ عهده دار مسئولیتهای اداری و اجرایی، حتی تا سطح معاونت دانشجویی دانشگاه هم بودم، اما بسیار خرسندم که از سال ۱۳۵۱ تا زمان بازنشستگی در ۱۱ مرداد سال ۱۳۷۹، توانستم به آزمایشگاه الکترونیک و اتاقک گوشهی آزمایشگاه، که در واقع پایگاه هویت دانشگاهی علمی و فرهنگی من بود، وفادار بمانم.
کار من در گروه فیزیک از نیمسال دوم سال ۵۱-۵۲ به عنوان استادیار آغاز شد و تدریس درسهای الکترونیک، الکترومغناطیس و نسبیت را به عهده گرفتم. در همین زمان مشغول تهیهی یک طرح پژوهشی تحت عنوان مطالعهی گسیل فوتونی لایههای نازک طلا شدم. این طرح در اوایل سال ۱۳۵۲ به عنوان نخستین طرح پژوهشی از دانشسرای عالی به شورای توسعه و تشویق پژوهشهای علمی کشور (وابسته به وزارت علوم) که تازه تشکیل شده بود، فرستاده شد و مورد تصویب قرار گرفت. در مهر سال ۱۳۵۲ با همکاری شادروان دکتر ابوالحسن فرجزاده آزمایشگاه الکترونیک را با وسایل و دستور کارهای جدید راه اندازی کردم و ضمن تدریس درسهایی مانند ترمودینامیک، مکانیک آماری و الکترونیک، در آزمایشگاه الکترونیک هم کار میکردم. شادروان دکتر فرجزاده در اخلاق صادق و بیریا، در کار تلاشگر و خستگی ناپذیر، و در خدمت به دانشجو و دانشگاه، عاشق بود. روح آن زنده یاد قرین آمرزش و رحمت خداوند باد!
۱۰. تغییر دانشسرای عالی به دانشگاه تربیت معلم
در سال ۱۳۵۳، در زمان ریاست دکتر محمد مشایخی با تصویب شورای گسترش آموزش عالی، نام دانشسرای عالی به دانشگاه تربیت معلم تغییر یافت. تبدیل شدن دانشسرای عالی به دانشگاه، که سازمان گستردهتری را شامل میشد، نوید باز یافتن رونق و اعتبار گذشتهی دانشسرای عالی را میداد و در سالهای نخستین تغییر سازمان هم همین طور بود.
اما رفته رفته با ایجاد مؤسسههای موازی از سوی وزارت آموزش و پرورش و سست شدن پایههای تعهد آن وزارتخانه در قبال استخدام دانش آموختگان دانشگاه تربیت معلم، تلاشها و اتخاذ تدابیر شایسته جهت گسترش کیفی و کمّی از سوی ریاست دانشگاه و همکاران ایشان، از جمله شادروان دکتر ابراهیم هاشمی، معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه، نتوانست چنان که باید، نمود لازم را پیدا کند.
بحران بی تکلیفی دانشگاه در قبال امر مهمی مانند تربیت دبیر روز به روز بالا گرفت و متأسفانه، تا امروز هم ادامه دارد. نتیجهی کار این شده است که دانشگاه تربیت معلم در سه دههی اخیر نام بیمسمایی را به دوش بکشد و جایگاه واقعی آن در کشور محل تردید باشد.
جا دارد مسئولان وزارت علوم، مرکزی با سابقهی نزدیک به ۹۰ سال را، که نخستین مؤسسهی آموزش عالی ایران تحت عنوان دارالمعلمین عالی بوده است، بیش از این در بیتکلیفی نگذارند، سرمایه های معنوی این دانشگاه را که مهمترین آنها استادان با سابقه، مجرب، صاحب نام و فرهیختهی آن هستند، هدر ندهند و رسالت جدی شفاف و تعریف شدهی این دانشگاه را به دور از هر گونه سلیقهی شخصی و تنها بر پایهی مصالح کشور مشخص کنند.
دورهی ریاست استاد دکتر محمد مشایخی تا زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ادامه داشت. دکتر مشایخی که من در دورهی تحصیل در دانشسرای عالی، افتخار شاگردی در محضر او را داشتم، در زمان خود به حق از مدیران مجرب با تدبیر با صلاحیت و معتقد به پیشرفت و ترقی آموزش و پرورش و به طور اخص آموزش عالی در کشور بود.
دکتر مشایخی در راه هویت بخشیدن به رسالت دانشگاه تربیت معلم و ایجاد ارتباط علمی و فرهنگی با دانشگاههای خارج کشور، از جمله دانشگاه کالیفرنیا لسآنجلس، کوشش بسیار کرد. در ضمن، او موفق شد برخی فعالیتهای عمرانی بنیادی دانشگاه، از قبیل راهاندازی عملیات ساختمانی دانشگاه در محل حصارک کرج و ساختمان پارکینگ وسیع دو طبقهی دانشگاه و نیز ساختمان باشگاه کارکنان دانشگاه را به سامان برساند.
دانشگاه تربیت معلم شامل چند دانشکده بود که یکی از آنها دانشکدهی علوم بود. نخستین رئیس دانشکدهی علوم دکتر علوینژاد بود که به ترتیب دادن برنامه های گروههای آموزشی دانشکده پرداخت. دانشکدهی علوم شامل گروههای آموزشی ریاضی، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و زمینشناسی بود. پس از انتقال دانشگاه تربیت معلم به حصارک کرج، و در سالهای اخیر، گروه شیمی به دانشکدهی شیمی و گروه ریاضی به دانشکدهی ریاضی ارتقا یافته است.
گروه آموزشی فیزیک
از سال ۱۳۵۳ که دانشسرای عالی به دانشگاه تربیت معلم تغییر یافت، نام بخش فیزیک هم به گروه آموزشی فیزیک تبدیل شد و زنده یاد دکتر حسین ابراهیمی به عنوان مدیر گروه فیزیک انتخاب شد.
برنامهی گروه آموزشی فیزیک در دوره کارشناسی شامل درسهایی مانند فیزیک عمومی، مکانیک، مکانیک کوانتومی، ترمودینامیک، مکانیک آماری، الکتریسیته و مغناطیس، اپتیک، نسبیت، ریاضیات عالی در فیزیک و الکترونیک بود. در این دوره دانشجویان با گذراندن ۱۴۰ واحد که شامل درسهای عمومی و تربیتی هم بود، دانش آموخته میشدند.
در این زمان همکاران گروه آموزشی فیزیک عبارت بودند از: زنده یاد خانم دکتر پروین بیات مختاری، دکتر محسن علوینژاد، دکتر حسین ابراهیمی، دکتر یدالله پیمانی، دکتر علی بنی فاطمی، استاد رجبعلی زمانپور، استاد محمدمهدی سلطانبیگی، دکتر ابوالقاسم تكليف، دکتر محمدعلی علیزاده طوسی، دکتر سعید قائمی، دکتر محمد دارا، خانم ثریا راغمیآذر، خانم روح انگیز راغفر، خانم مهندس محتشمی، دکتر ابوالحسن فرج زاده، دکتر محمدابراهیم ابوکاظمی، دکتر حسین دادگر، دکتر جمشید شاهرخی، دکتر محمود،بهار، مهندس جعفر باهنر، محمد آزرمان، فرخ حضرتی، یحیی دهقانی، ابراهیم زاده، طلوعی و دکتر نعمت الله گلستانیان.
۱۱. دانشگاه تربیت معلم پس از انقلاب
پس از پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ادارهی دانشگاه تربیت معلم با ریاست شادروان دکتر جعفر شعار و معاونت شادروان دکتر حسن دیانتنژاد ادامه یافت. هر دو بزرگوار از استادان مؤمن و پرهیزگار و دارای پیشینه ی علمی و پژوهشی درخشان بودند انتخاب ایشان با رأی قاطبه ی اعضای هیئت علمی و دانشجویان صورت گرفت. روحشان شاد بادا
برنامههای جدید پس از انقلاب فرهنگی
پس از تشکیل شدن ستاد انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹، یکی از اقدامات این ستاد ایجاد شوراهای برنامهریزی به منظور تدوین سیاستهای علمی و فرهنگی دانشگاهها با تکیه بر مبانی احکام اسلامی نیازهای علمی و فرهنگی کشور و تنظیم برنامههای دورهها و رشتههای گوناگون تحصیلی دانشگاهها بود.
برنامهی تدوین شده برای دورهی کارشناسی فیزیک شامل دو گرایش دبیری و کاربردی بود، که عنوانها، سرفصلها و مرجعهای درسی را در بر میگرفت. گرچه با تنظیم و ابلاغ این برنامهها به دانشگاهها، تا حدی از آزادی عمل دانشگاههای قدیمی کاسته میشد، اما با تأسیس و گسترش دانشگاههای جدید، که از امکانات کافی و هیئت علمی مجرب برخوردار نبودند، استاندارد کردن سطح علمی مقطعهای تحصیلی دانشگاهی و هماهنگ کردن برنامههای درسی، ضروری به نظر میرسید. اتخاذ چنین تصمیمهایی شایسته و بایسته بود. این هماهنگی برای دورههای تحصیلات تکمیلی هم بسیار مفید بود.
یکی از مواردی که در این برنامهریزیها تا اندازهای خوشبینانه و دلسوزانه جلوه میکرد، اما در عمل مشکلاتی به وجود آورد تعداد کل واحدهای درسی دورهی کارشناسی بود. پیش از انقلاب، تعداد واحدهای درسی دوره کارشناسی ۱۴۰ بود که در برنامه ریزی جدید به ۱۷۳ واحد افزایش یافته بود.
به هر حال در اثر برخورد با مشکلات، که عمدهترین آنها صرف هزینهی بیشتر و طی کردن مدت تحصیلی درازتر بود، رفته رفته و در چند نوبت از مجموع واحدهای درسی کاسته شد، به گونهای که اکنون تعداد کل واحدهای دوره کارشناسی فیزیک به ۱۳۲ رسیده است.
ادامهی کار دانشگاه تربیت معلم پس از انقلاب فرهنگی
در اردیبهشت سال ۱۳۶۲، پس از تعطیل شدن دانشگاهها در مدتی نزدیک به ۳ سال به خاطر انقلاب فرهنگی، دوباره فعالیتهای آموزشی با برنامههای جدید آغاز شد. آغاز شدن برنامههای جدید مستلزم تطبیق درسها و واحدهای گذرانده شدهی دانشجویان پیش از انقلاب فرهنگی بود.
دکتر حسین دادگر، که در خرداد سال ۱۳۵۸ پس از دکتر حسین ابراهیمی به عنوان مدیر گروه آموزشی فیزیک انتخاب شده بود، مسئولیت تطبیق واحدهای دانشجویان را به عهدهی من گذاشت. من هم پس از تنظیم جدولهای تطبیق واحد با همکاری اعضای هیئت علمی گروه توانستم بدون تضییع حق از دانشجویان، این عمل را با دقت انجام دهم. البته، کار تطبیق واحدها در سالهای بعد هم به خاطر تغییر برنامه و کاهش یافتن تعداد کل واحدهای دوره کارشناسی فیزیک چند بار دیگر انجام شد.
پس از بازگشایی دانشگاه تربیت معلم، برنامهی آموزشی من تدریس فیزیک پایه، الکترونیک عمومی، الکترونیک کاربردی و کار در آزمایشگاه الکترونیک بود. با تکمیل شدن وسایل آزمایشگاه الکترونیک، که پیش از انقلاب سفارش خرید آنها را داده بودم، این آزمایشگاه مجهزتر شد. از سوی دیگر، با تجدید نظر کلی در دستور کار آزمایشگاه الکترونیک عمومی و نیز دایر کردن آزمایشگاه الکترونیک کاربردی، با همکاری دکتر محمود بهار، دکتر محمود احمدیان عطاری و محمد رحیم پور، تکنسین گروه فیزیک، درس الکترونیک در گروه فیزیک از رونق نسبی برخوردار و با اقبال دانشجویان روبه رو شد.
در این حال در شرایطی که وزارت آموزش و پرورش برای استخدام دانشآموختگان رشتهی فیزیک گرایش دبیری، تمایل چندانی نشان نمیداد، خوشبختانه دانشجویان علاقهمند برایشان این امکان به وجود آمد که با گذراندن حدود ۱۴ واحد درسی در زمینهی الکترونیک، تا حدی با این تخصص آشنا شوند و بدین وسیله راهی برای اشتغال پس از فراغ از تحصیل پیدا کنند.
هم اکنون، عدهی زیادی از این دانشآموختگان در مرکزهای گوناگون علمی و صنعتی کشور در بخشهای دولتی و خصوصی به کار مشغولاند. برخی از آنان به سطحهای بالای مدیریت در زمینهی صنعت هم رسیدهاند. دریغا که دیگر آن ذوق و اشتیاق به درس الکترونیک را در دانشجویان نمیبینم.
همکاران تازهی گروه فیزیک از دانشگاههای دیگر
پیش از بازگشایی دانشگاهها در سال ۱۳۶۲، تعداد ۵۳ دانشگاه و مؤسسهی آموزش عالی منحل و در دانشگاههای دیگر ادغام شدند. دانشگاه ابوریحان، مدرسهی عالی پارس و مدرسهی عالی ورزش از جمله دانشگاههایی بودند که به دانشگاه تربیت معلم پیوستند. گرچه انتقال برخی اعضای هیئت علمی و وسایل و تجهیزات آزمایشگاهی به دانشگاه تربیت معلم موجب تقویت برنامههای آموزشی گروه فیزیک شد، اما به نظر من ادغام شدن دانشگاهها به طور کلی امری اشتباه بود چون با گسترش کمّی و کیفی آموزش عالی در کشور،که امروزه شاهد آن هستیم، دانشگاههایی مانند ابوریحان و مدرسهی عالی پارس، با داشتن امکانات کافی از لحاظ کادر علمی و تجهیزات میتوانستند به صورت دانشگاههایی بزرگ و مستقل باقی بمانند و در توسعهی آموزش عالی کشور مؤثر باشند.
به هر حال در نتیجه ی این نقل و انتقالها، گروه آموزشی فیزیک دانشگاه تربیت معلم، علاوه بر کادر علمی موجود، از جمله خانم دکتر پروین بیات مختاری، خانم ثریا راهمی آذر، دکتر محمود بهار، دکتر محمد دارا، فرخ حضرتی، محمد آزرمان، دکتر نعمت الله گلستانیان، استاد رجبعلی زمانپور، دکتر یدالله پیمانی، دکتر حسین دادگر، دکتر جمشید شاهرخی، دکتر محمد ابراهیم ابوکاظمی، دکتر ابوالقاسم تکلیف، دکتر ابوالحسن فرج زاده، مهندس جعفر باهنر و استاد یحیی دهقانی، توانست از همکاری اعضای جدید بهرهمند شود. این اعضا عبارت بودند از: دکتر لطیف کاشیگر، دکتر منصور منصورحسینی، استاد محی الدین شیخ الاسلامی، حمید مرعشی، کیان حقیقی طلب، فرهنگ رفیعی، ابو الفضل افشار، خسر و بخشایی، دکتر حسین محمدزاده، دکتر سید محمد مدیرنیا، محمد حسن اکبری و خانم فرح آجودانی، از دانشگاه ابوریحان و دکتر فرهنگ سهیلیان، دکتر محمد اسماعیل عظیمعراقی، دکتر محمود احمدیان، علی محلوجی، زنده یاد علی بدیعی از مدرسهی عالی پارس.
علاوه بر این اعضای هیئت علمی، در طول سالهای پس از انقلاب هم عدهای همکار به صورت انتقال یا استخدام به گروه فیزیک پیوستند که عبارتاند از: خانم فرزانه مشهدی تفرشی، خانم دکتر سالومه خوبینی مقدم، دکتر ارژنگ ناجی، دکتر حسن مهدیان، دکتر محمد حسین مجلسآرا، دکتر فرزاد شیخ مؤمنی، دکتر فرامرز کنجوری، دکتر جعفر جهانپناه، دکتر شهرام خسروی، محمدرضا ناظمی، اسماعیل نامور، محمد اسماعیل بلوری و احمد نجفی.
انتقال دورههای کارشناسی دانشگاه تربیت معلم به حصارک کرج
در پایان سال ۱۳۶۶ بخشی از ساختمانهای دانشگاه در حصارک کرج آماده بهره برداری شد. در این زمان دکتر حسن مهدیان، رئیس وقت دانشگاه تربیت معلم، تصمیم به انتقال دورههای کارشناسی دانشگاه به حصارک گرفت این اقدام حرکتی بود که نیاز به عزم قاطع و تلاش فراوان داشت.
ابتدا گروههای آموزشی دانشکدهی علوم با کوشش و فعالیت دکتر منوچهر البرز، رئیس دانشکدهی علوم و سپس گروههای دیگر دانشگاه به تدریج به حصارک منتقل شدند. من از جملهی نخستین افرادی بودم که تدریس در حصارک را پذیرفتم و این برنامه تا زمان بازنشستگی ادامه داشت.
برنامهی انتقال، ابتدا در بهمن سال ۱۳۶۶ دربارهی دانشجویان پسر و سپس در مهر ۱۳۷۰ دربارهی دانشجویان دختر انجام شد. اما دانشجویان دوره کارشناسی شبانهی فیزیک همچنان در ساختمان دانشگاه در تهران، خیابان دکتر مفتح باقی ماندند و به تحصیل ادامه دادند.
کارهای عمرانی و توسعهی دانشگاه در حصارک هنوز هم ادامه دارند. به نظر من در حال حاضر علاوه بر آنکه رسالت دانشگاه در رابطه با موضوع تربیت دبیر به خوبی روشن نیست و مقامات مسئول هم به طور جدی در پی حل کردن این معضل نیستند، مشکل دیگر که مهم است تقسیم شدن فضای آموزشی دانشگاه بین حصارک و ساختمان خیابان دکتر مفتح در تهران است. این کار وقت و بودجه زیادی را هدر میدهد و باید برای آن چارهای اندیشید.
مدیران گروه آموزشی فیزیک دانشگاه تربیت معلم در سال ۱۳۵۸، پس از دکتر حسین ابراهیمی، دکتر حسین دادگر به عنوان مدیر گروه فیزیک انتخاب شد. پس از آن در سال ۱۳۶۲ دکتر محمود بهار و سپس دکتر حسن مهدیان مدیر گروه فیزیک شدند. پس از انتقال گروه فیزیک به حصارک به انتخاب اعضای گروه در سال ۱۳۷۹، دکتر محمدحسین مجلسآرا مدیر گروه شد که مجبور بود ادارهی امور گروه را هم در تهران و هم در حصارک زیر نظر داشته باشد. پس از آنکه مسئولیت دانشکده علوم به دکتر مجلسآرا سپرده شد، در سال ۱۳۸۳ به انتخاب اعضای گروه، مدیریت گروه فیزیک به عهدهی استاد محیالدین شیخ الاسلامی سپرده شد و از سال ۱۳۸۸ دکتر شهرام خسروی به این سمت انتخاب شد.
تحصیلات تکمیلی در گروه آموزشی فیزیک دانشگاه تربیت معلم
در سال ۱۳۶۸ نخستین دورهی کارشناسی ارشد فیزیک تشکیل شد. دانشجویان این دوره، که ۳ نفر بودند، از طریق آزمون ورودی سراسری پذیرفته شده بودند. تا سال ۱۳۶۷ آزمونهای ورودی کارشناسی ارشد دانشگاهها متمرکز نبود و هر دانشگاهی به طور مستقل برنامهی آزمون ورودی را انجام میداد و دانشجویان مورد نیاز را انتخاب میکرد.
از سال ۱۳۶۷ آزمون ورودی دورهی کارشناسی ارشد به صورت متمرکز درآمد و این آزمون در هر سال در یکی از دانشگاهها به وسیلهی نمایندگان دانشگاهها به صورت سؤالهای تشریحی و تحت نظر سازمان سنجش آموزش کشور، انجام میشد. تا آنکه از سال ۱۳۷۳ آزمونها با سؤالهای تستی به طور مستقیم زیر نظر وزارت علوم قرار گرفتند و به اجرا در آمدند.
کلاسهای کارشناسی ارشد گروه فیزیک ابتدا در ساختمان تهران دانشگاه تشکیل میشدند. اما هم اکنون این دوره در حصارک دایر شده است. علاوه بر دورهی کارشناسی ارشد، در چند سال اخیر با همت دکتر حسن مهدیان و دکتر محمدحسین مجلسآرا عدهای هم به عنوان دانشجوی دکتری انتخاب شدهاند که مشغول تحصیل هستند و چند نفری هم تاکنون موفق به گذراندن پایان نامه شدهاند.
اخیراً شنیده میشود که قرار است برگزاری آزمون دورهی دکتری و انتخاب دانشجویان این دوره هم به روش نیمهمتمرکز و به وسیلهی سازمان سنجش انجام شود.
۱۲. ادامهی زندگی من و فیزیک
اشتغال به حرفهی معلمی که با رغبت کامل به مدتی بیش از نیم قرن ادامه داشته، برایم موهبتی بزرگ بوده است. کار معلمی چنان مرا مجذوب کرده است که اگر پس از مردن به دنیا برگردم باز هم همین حرفه را انتخاب خواهم کرد. معلم با زندگی کردن در میان جوانان همواره جوان میماند و گذشت عمر را احساس نمیکند.
اگر از من بپرسند که حاصل پنجاه و چند سال خدمت معلمی چه بوده است، در پاسخ میگویم که بهترین دستاورد من نگاه حق شناسانهی هزاران جوان نسلهای متعدد بیش از پنج دهه و ابراز عطوفت آنان از طریق تماسهای حضوری، نامهها، گفت و گوها و مکالمههای تلفنی محبت آمیز نسبت به من، و در مواردی نسبت به خانوادهام بوده است.
اگر من با خدمت چند دهه توانسته باشم اندکی از دین خود را به کشور و جوانان میهنم ادا کنم، احساس میکنم که جوانان هم در مقابل از ابراز حق شناسی دریغ نورزیدهاند و همواره مرا مورد لطف خود قرار داده و میدهند.
ترجمه و تألیف کتاب
همیشه آرزو داشتم درسی را که میدهم کتاب منبع تدریس را هم خودم تهیه کنم. تحقق یافتن این آرزو برای من دست کم دو فایدهی مهم داشت، نخست آنکه ترجمه یا تألیف کتاب و دنبال کردن مرحلههای تولید و چاپ آن موجب میشد بر محتویات و مفاهیم متن احاطه و تسلط بیشتری پیدا کنم. دوم، و مهمتر آنکه، موفق میشدم از این راه کمکی هر قدر ناچیز به گسترش و غنی کردن فرهنگ مکتوب کشور بکنم.
خدا را سپاس میگویم که در این کار تا اندازهای موفق بودهام. تاکنون توانستهام ۳۱ عنوان کتاب در زمینههای فیزیک و الکترونیک در سطح دبیرستان و دانشگاه و یک دورهی ۹ جلدی تحت عنوان دانشنامهی موضوعی دانش و فناوری برای استفادهی نوجوانان و دوستداران علوم نظری و کاربردی تهیه کنم. تهیهی این کتابها به طور فردی و مشترک و به صورت ترجمه یا تألیف انجام شده است. در حدود ۲۱ عنوان از این کتابها با همکاری دکتر محمود بهار به صورت ترجمه یا تألیف تهیه شده است. همکاری دکتر بهار با من در مدتی نزدیک به چهل سال یعنی از زمان دانشجویی وی در رشتهی فیزیک دانشسرای عالی، چه در تهیهی کتاب و چه در کارهای علمی و آزمایشگاهی الکترونیک همیشه برایم مغتنم و بسیار ارزنده بوده است. نخستین نهال این همکاری، که چاپ اول کتاب دستگاهها و مدارهای الکترونیک تألیف میلمن و هالکیاس توسط انتشارات دانشگاه تربیت معلم در فروردین سال ۱۳۵۷ بود، به بار نشست. همکاری با دکتر بهار هم اکنون هم ادامه دارد و با ایشان مشغول ترجمهی دورهی چهارم فیزیک هالیدی رزنیک و جرل واکر تحت عنوان اصول فیزیک هستیم در دکتر بهار فردی مهربان، صمیمی، حقشناس، با ذوق، اهل تحقیق، سخت کوش و صاحب قلمی شیوا و دارای پایه و مایهی علمی و فرهنگی قوی است.
بازنشستگی از خدمت رسمی در دانشگاه تربیت معلم
در تاریخ ۱۱ مرداد سال ۱۳۷۹ در زمان ریاست دکتر سید کاظم اکرمی، پس از ۴۷ سال خدمت رسمی معلمی (۱۳ سال خدمت در وزارت آموزش و پرورش و ۳۴ سال خدمت در دانشگاه تربیت معلم، بی آنکه از پیش در جریان باشم حکم بازنشستگی خود را دریافت کردم این موضوع در حالی اتفاق افتاد که مشغول تهیهی مقدمات ارتفا به مرتبهی استادی بودم.
موضوع بازنشستگی من برای دکتر محمدحسین مجلسآرا، مدیر گروه فیزیک هم غیر منتظره بود. او در مورد لغو کردن حکم بازنشستگیام اقدامهایی به عمل آورد اما چون صدور حکم براساس قانون و رسیدن به سن بازنشستگی صورت گرفته بود این اقدامها نتیجهای نداد. دکتر مجلسآرا طی نامهای از دکتر اکرمی درخواست کرد که حکم بازنشستگی مرا لغو کند. اما دکتر اکرمی ضمن یادآوری دلیل صدور حكم اجازه داد که من در صورت نیاز گروه فیزیک به صورت حقالتدریس به کار آموزشی خود ادامه دهم.
از سال ۱۳۷۹ تا خرداد سال ۱۳۸۸ من در حین بازنشستگی با تدریس الکترونیک (۱) و الکترونیک (۲) و گاهی هم فیزیک پایه به کار خود ادامه دادم در ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۸ برای تدریس الکترونیک (۱) وارد کلاس شدم و پس از برگزار کردن درس در حالی که دو تختهی سیاه هر یک به پهنای ۲ متر را از نوشتهها فرمولها و شکلهای مدارهای الکترونیک پر کرده بودم گچ را در کنار تخته قرار دادم و به دانشجویان گفتم که: «این آخرین جلسهی درس من در طی ۵۶ سال خدمت معلمی و تدریس بود.»
خوشحالم که توانستم پیش از آنکه علیل و از کار افتاده و باعث دردسر برای دانشگاه و دانشجویان بشوم دست از کار کشیدم. خدا را سپاس میگویم که زندگیام به گونهای ترتیب یافته است که بازنشستگی من نه تنها به معنی بیکار شدن نبوده و نخواهد بود بلکه آغازی، یا بهتر بگویم ادامهای برای نوع دیگری از زندگی است.
در بازنشستگی برایم فرصتی فراهم شده است که میتوانم بیش از پیش به کارهای تألیف و ترجمه بپردازم. تصور میکنم تا لحظهی مردن هم بیکار نیستم و کارهایی برای انجام دادن داشته باشم و این یک موهبت الهی است.
چکیدهای از فعالیتهای علمی و فرهنگی
از اوایل دههی ۱۳۶۰ تاکنون ضمن تدریس در دانشگاه تربیت معلم و شرکت در کارهای برنامه ریزی آموزشی و پژوهشی گروه فیزیک، به فعالیتهای زیر نیز اشتغال داشتهام.
- تألیف ترجمه و ویراستاری در زمینههای فیزیک و الکترونیک شامل کتابهای درسی و واژهنامه برای مرکز نشر دانشگاهی
- تألیف و ترجمه در زمینههای فیزیک و الکترونیک (شامل کتابهای درسی دانشگاه و کتابهای کمک درسی دبیرستان) برای انتشارات مبتکران به مدیریت یحیی دهقانی، انتشارات یکان به مدیریت خانم آفاق انصاری، و انتشارات علوی به مدیریت دکتر یحیی سلطانی.
- همکاری با وزارت آموزش و پرورش از سال ۱۳۶۷ در برنامهریزی و تألیف کتابهای فیزیک دورهی فنی و حرفهای نظام جدید آموزش متوسطهی کشور با همکاری دکتر محمود بهار، اصغر لطفی و اسفندیار معتمدی. تألیف بخش فیزیک فرهنگ علوم تجربی و ریاضی برای دورهی دبیرستان، ۱۳۷۲.
- همکاری با گروه زیست شناسی دانشگاه تربیت معلم از سال ۱۳۷۰ به عنوان استاد مشاور در گذراندن پایان نامههای تجربی مرتبط با فیزیک (تأثیر میدانهای مغناطیسی و الکتریکی بر رشد و نمو اندامهای موجودات زنده)، تحت راهنمایی استادان گروه، دکتر کاظم پریور و دکتر رمضانعلی خاورینژاد.
- همکاری با گروه فیزیک بنیاد دانشنامهی بزرگ فارسی از سال ۱۳۷۱ در تهیه و تدوین مدخلهای فرهنگ دانشنامهای فیزیک و تألیف مقالههای فیزیک و الکترونیک فرهنگ جامع فارسی. در خلال این همکاری که در حدود ۸ سال ادامه داشت فرصتی دست داد که در جلسههای واژهگزینی و بررسی فرهنگ دانشنامهای فیزیک با شرکت شادروان استاد احمد بیرشک حضور پیدا کنم و از محضر پرفیض علمی و شایستهی آن استاد استفاده فراوان بیرم. در ضمن، در همین جلسهها مصاحبت استادان محترم و فرهیختگانی چون شادروان دکتر ابوالقاسم قلمسیاه، دکتر لطیف کاشیگر، دکتر محمدابراهیم ابوکاظمی و دکتر جلال پاشاییراد برایم مغتنم بود. همهی این بزرگان به ویژه استاد دکتر قلمسیاه از مفاخر علمی و آموزشی و از خادمان بی ادعای عرصهی فرهنگ کشورند.
- همکاری با مؤسسهی ترجمه و نشر کتاب (متون) از سال ۱۳۷۶، با ترجمهی ۱۶ مقاله از مدخلهای فیزیک جلد اول دانشنامهی فیزیک مک میلان، که در سال ۱۳۸۱ توسط بنیاد دانشنامهی بزرگ فارسی و مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه – زنجان به کوشش و سر ویراستاری دکتر محمدابراهیم ابوکاظمی چاپ شده است.
- همکاری با فرهنگستان علوم از سال ۱۳۷۷ و فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سال ۱۳۷۸ در کمیتهی واژه گزینی و بررسی واژههای فیزیک کتابهای درسی دورههای دبستان، راهنمایی، دبیرستان و پیش دانشگاهی.
۱۳. فیزیک در برخی از دانشگاههای کشور
نظر به اهمیتی که فیزیک در گسترش زیربنای فناوری و صنعت در کشور دارد، از همان ابتدای تأسیس دارالمعلمین عالی و سپس دانشسرای عالی در سال ۱۳۱۲، برقرار کردن رشتهی فیزیک مورد توجه پایهگذاران دورههای آموزش عالی بوده است. پس از توضیحات نسبتاً کافی که دربارهی رشتهی فیزیک در دانشسرای عالی و سپس در دانشگاه تربیت معلم داده شد، اکنون تا آنجا که من در جریان بودهام به شرح دربارهی وضعیت رشتهی فیزیک در برخی دانشگاههای کشور به طور نمونه میپردازم.
دانشگاه تهران
دانشگاه تهران در ۱۵ بهمن سال ۱۳۱۳ تأسیس شد. از همان ابتدا رشته فیزیک و شیمی، که از رشتههای شاخص دانشکدهی علوم بود به همت شادروان دکتر محمود حسابی برقرار شد. در سال ۱۳۲۲ فیزیک از شیمی جدا شد و به صورت رشتهای مجزا درآمد. نخستین استادان فیزیک این دانشگاه عبارت بودند از: دکتر کمال الدین جناب، دکتر امانتالله روشن زائر، دکتر علیاصغر خمسوی، دکتر ضیاءالدین اسماعیلبیگی، دکتر کشی افشار، خانم دکتر آلینوش طریان، دکتر علیاصغر آزاد، دکتر محمد منجمی و دکتر محمودیان در آن زمان رشتهی فیزیک منحصر به دانشگاه تهران بود و هیچ یک از دانشگاههایی که تازه در شهرستانها تأسیس شده بودند، دارای رشتهی فیزیک نبودند.
در اواخر دههی ۱۳۳۰ گروه فیزیک دانشگاه تهران برای نخستین بار اقدام به تأسیس دورهی کارشناسی ارشد فیزیک کرد در این دوره تقریباً تمام استادان فیزیک عهدهدار راهنمایی پایان نامههای فیزیک بودند چون تخصص اغلب استادان را فیزیک هستهای و الکترونیک تشکیل میداد بیشتر موضوعهای پایاننامهها به فیزیک هستهای و الکترونیک مربوط بودند.
همزمان با برقراری دورهی کارشناسی ارشد، گروه فیزیک دانشگاه تهران به گسترش کمّی و کیفی قابل توجهی دست یافت به گونهای که هم اکنون شاهد توسعهی روز افزون آن در دورههای دکتری هم هستیم.
در اواخر دهه ی ۱۳۳۰ با همت شادروان دکتر علی اصغر آزاد راکتور اتمی دانشگاه تهران در امیرآباد تأسیس شد و سازمان انرژی اتمی ایران ادارهی آن را به عهده گرفت. ساخت این راکتور به منظور انجام دادن پژوهشهای هستهای و تهیهی رادیو داروهای مورد استفاده در پزشکی و کشاورزی صورت گرفت. بعدها دکتر هوشنگ روحانینژاد به ریاست این سازمان منصوب شد.
در اوایل دههی ۱۳۵۰ برای گسترش فعالیتهای آموزشی و پژوهشی راکتور اتمی دانشگاه تهران مؤسسهی علوم و فنون هستهای به وجود آمد برای تأمین کادر این مؤسسه عدهای از اعضای هیئت علمی گروه فیزیک تحت عنوان گروه تکنولوژی هستهای به این مؤسسه منتقل شدند.
در اوایل دهه ۱۳۵۰ محل گروه فیزیک دانشگاه تهران به امیر آباد روبهروی سازمان انرژی اتمی انتقال یافت محل جدید، که در سه طبقه مخصوص گروه فیزیک ساخته شده بود، شامل یک سالن بزرگ آزمایشگاههای متعدد و اتاقهای وسیع برای کلاسهای درس بود. برخی از مدیران گروه فیزیک عبارت بودند از: شادروان دکتر مهدی برکشلی، شادروان دکتر جعفر سیروس ضیاء، شادروان دکتر ابوالقاسم قلمسیاه و دکتر صمد فرخی.
دانشگاه صنعتی شریف
دانشگاه صنعتی شریف از سال ۱۳۴۴ با نام دانشگاه صنعتی آریا مهر، تأسیس شد. گرچه هدف از تأسیس این دانشگاه تأمین کارشناسان ماهر در زمینههای متعدد فنی و مهندسی بود، هم اکنون دانشگاه به گسترش کمّی و کیفی رشتههای علمی و مدیریتی نیز دست یافته است.
در دانشگاه صنعتی شریف از همان ابتدا به دلیل وسعت فعالیتها، عنوان برخی گروههای آموزشی نام دانشکده را به خود گرفت و این شیوه در دانشگاههای صنعتی دیگر، از جمله دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه علم و صنعت نیز دنبال شد. بنابراین، در این دانشگاه به جای گروه فیزیک سخن از دانشکده ی فیزیک است.
دانشکدهی فیزیک در اواخر دهه ی ۱۳۴۰ تأسیس شد. برخی از اعضای هیئت علمی نخستین این دانشکده عبارتاند از: دکتر هوشنگ اردوان راد، دکتر جعفرقلی ارکانی حامد، دکتر حسین پرتوی، دکتر فیروز پرتوی و دکتر بیژن مدرک نجف آبادی.
اعضای هیئت علمی دانشکدهی فیزیک از همان ابتدای تأسیس، علاوه بر کارهای آموزشی، به فعالیتهای پژوهشی اهمیت ویژهای میدادند، به گونهای که این دانشگاه، چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، همواره از پیشگامان عرصههای پژوهشی بوده است. گواه این مطلب کیفیت کار مطلوب دانشآموختگان این دانشکده در تحصیلات تکمیلی و انتشار قابل توجه مقالههای علمی بینالمللی است.
تقریباً از همان آغاز تأسیس دانشکدهی فیزیک دوره کارشناسی ارشد فیزیک هم برقرار شد دانشگاه صنعتی شریف از جملهی نخستین دانشگاههایی بود که به تأسیس دورهی دکتری فیزیک پرداخت. اولین دانشآموختهی این دوره شادروان دکتر مسعود علیمحمدی بود که در سال ۱۳۷۱ با رتبه ی اول موفق به گذراندن دکتری فیزیک شد.
اقدام به تأسیس دورهی دکتری فیزیک و جذب جوانان نخبه و مستعد برای تحصیل در این دوره، از یک سو صلاحیت و اعتبار دانشآموختگان این دانشگاه را در سطحی قابل قیاس با دانش آموختگان دانشگاههای کشورهای غربی قرار داده است و از سوی دیگر، اشتغال این دانشآموختگان در دانشگاههای کشور، موجب ارتقای کیفیت آموزشی و پژوهشی شده است
جاذبهی این دانشگاه برای جوانان چنان است که بیشتر آنان برای ادامهی تحصیل آرزوی پذیرفته شدن در یکی از رشتههای مهندسی یا علوم، از جمله فیزیک، در این دانشگاه را دارند.
در آغاز دایر شدن دورهی دکتری در دانشکدهی فیزیک موضوعهای پایان نامهها، شاید به خاطر کمبود امکانات تجربی، اغلب به صورت نظری بود. اما چندین سال است که با همت و کوشش استادانی چون دکتر محمد اخوان فرشچی، دکتر محمد علی وساقی، خانم دکتر اعظم ایرجی زاد، دکتر جلال صمیمی، دکتر سید محمد مهدوی، دکتر احمد امجدی و دکتر علیرضا مشفق، امکان گذراندن پایان نامههای تجربی به خوبی فراهم شده است.
برخی از اعضای هیئت علمی دانشکدهی فیزیک که در طی دورههای گوناگون عهدهدار ریاست دانشکده بودهاند عبارتاند از: دکتر رضا منصوری، دکتر مهدی گلشنی، دکتر فرهاد اردلان، دکتر حسام الدین ارفعی، دکتر اعظم ایرجیزاد، دکتر محمد علی و ساقی و دکتر وحید کریمی پور.
دانشگاه تحصیلات تکمیلی در علوم پایه – زنجان
این دانشگاه، که تا چند سال پیش مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه نامیده میشد، در مهر سال ۱۳۷۲ در محل گاوه زنگ شهر زنجان از طریق یک آزمون اختصاصی شروع به پذیرش دانشجو در دورهی کارشناسی ارشد فیزیک کرد. هدف از تأسیس این دانشگاه، آموزش در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری بوده است.
برنامهی نخستینی این مرکز، دایر کردن ۵ رشتهی ریاضی، فیزیک، شیمی، رایانه و زمینشناسی بود. اما، شاید به دلیل تخصص دکتر یوسف ثبوتی، رئیس، و دکتر محمدرضا حیدری خواجهپور، معاون این دانشگاه، رشتهی فیزیک این شانس را داشت که برای شروع کار دانشگاه اولین رشته باشد.
در آغاز برای استقرار در مرکز و اسکان هیئت علمی و دانشجویان، تعدادی آپارتمان با زیربنای کافی و امکانات اولیهی زندگی از سوی استانداری زنجان در اختیار مرکز قرار گرفت. اما با همت و کوشش شبانه روزی رئیس و معاون مرکز و حمایت مقامات و اهالی استان زنجان، در عرض کمتر از ده سال، بر روی زمینهای بایر دامنهی تپهی گاوه زنگ، دانشگاهی شامل کتابخانه، آزمایشگاههای مجهز آموزشی و پژوهشی، مرکز رایانه، فضاهای آموزشی کافی، سالنهای متعدد، زمینهای بازی و از همه مهمتر خانههای شخصی اعضای هیئت علمی، شکل گرفت. چنین موضوعی در آموزش عالی کشور، به واقع، کم سابقه و کم نظیر بوده است.
در همین مدت به نسبت کوتاه، همت و تلاش اعضای هیئت علمی و دانشجویان چنان بوده که این مرکز از لحاظ مقالهها و تولیدات علمی توانسته است به جایگاهی والا، و حتی در برخی سالها به ردیف اول در کشور، دست پیدا کند. این موضوع در سطح بینالمللی به این مرکز اعتبار خاصی بخشیده است. هم اکنون، برخی از دانشآموختههای این مرکز در دانشگاههای معروف دنیا به کار آموزش و پژوهش اشتغال دارند.
یکی از ویژگیهای مهم این دانشگاه، از آغاز تاکنون، ارتباطهای علمی بینالمللی فراوان برای دانشجویان و اعضای هیئت علمی بوده است و چنین موضوعی تا بدین حد در دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی کشور کمتر دیده شده است. هنوز هم برخی از درسهای این دانشگاه با بهرهگیری از استادان بنام ایرانی دانشگاههای معروف امریکا و اروپا، از جمله دکتر مهران کاردر، دکتر بهرام مشحون و دکتر سیف الله رنجبر دائمی، برگزار میشود. در رابطه با ارتباطهای علمی بینالمللی برای دانشجویان، شایان یادآوری است که نخستین دانشآموختهی این مرکز از کارشناسی ارشد و دکتری فیزیک، با حمایت مالی مرکز، وزارت علوم، یا مؤسسهی دعوت کننده، در دوران تحصیل بیش از ۶ بار به مسافرت علمی به کشورهای خارج رفته است. این دانشگاه برای توسعه و پیشرفت نه تنها از حمایت همه جانبهی مقامات و اهالی استان زنجان برخوردار بوده است، بلکه از تهران هم برخی از مقامات و اعضای هیئت علمی فیزیک به این مرکز کمک کردهاند. از جملهی این افراد میتوان دکتر مصطفی معین، وزیر علوم و آموزش عالی سابق و دکتر رضا منصوری استاد دانشگاه صنعتی شریف، را نام برد. دکتر محمد تقی توسلی استاد گروه فیزیک دانشگاه تهران هم برای راه اندازی آزمایشگاه اپتیک و لیزر و تدریس اپتیک کمکهای شایانی کرده است. هم اکنون پس از دکتر ثبوتی و دکتر خواجهپور، دکتر رسول خدابخش ریاست و دکتر حمیدرضا خالصیفرد معاونت دانشگاه تحصیلات تکمیلی را به عهده دارند.
پژوهشگاه دانشهای بنیادی
این مؤسسه در سال ۱۳۶۸، به نام مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات، در نیاوران تأسیس شد و سپس به پژوهشگاه دانشهای بنیادی تغییر نام یافت. هدف از تشکیل چنین مؤسسهای در آغاز ایجاد مرکزی با امکانات کافی برای جذب و ادامهی فعالیتهای پژوهشگران مستقل و وابسته به دانشگاههای کشور در رشتههای فیزیک و ریاضی و حمایت و دادن بورس تحصیلی به دانشجویان ممتاز دانشگاهها بوده است.
اما امروزه نه تنها دامنهی فعالیتهای پژوهشی از حیطهی این دو رشته فراتر رفته است، بلکه این مؤسسه به دایر کردن دورههای تحصیلات تکمیلی هم پرداخته است. برخی ویژگیهای مهم ایــن پژوهشگاه را میتوان چنین برشمرد:
- این پژوهشگاه از لحاظ ارتباطهای بینالمللی در حدی است که امروزه یکی از شاخصترین مراکز پژوهشی ایران است که شناخته شده در سطح بین المللی است. بخش قابل توجهی از دستاوردهای پژوهشی و تولیدات علمی کشور، حاصل تلاشهای شبانهروزی پژوهشگران این مرکز است.
- این مرکز در آغاز تأسیس، با دایر کردن یک خط مستقیم مخابراتی، در برقراری امکان استفاده از شبکهی اینترنتی، نه تنها برای کارهای پژوهشی اعضای خود، بلکه برای استفادهی دانشگاهها و مؤسسههای دیگر نیز پیشگام بوده است.
- این مرکز از همان آغاز تأسیس، گنجینهای غنی از کتابها و مجلههای خارجی روزآمد در زمینههای گوناگون به ویژه فیزیک و ریاضی، فراهم کرده است، به گونهای که توانسته است مرجع ارزشمندی از اطلاعات علمی را در اختیار علاقهمندان قرار دهد. این امکانات از این جهت حائز اهمیت بودهاند که دانشگاهها پس از بازگشایی در سال ۱۳۶۲، به خاطر مشکلات ناشی از جنگ برای روزآمد کردن منابع و اطلاعات علمی مورد استفادهی اعضای هیئت علمی و پژوهشگران خود، دچار محدودیتهای مالی و اجرایی بودهاند.
- تشکیل دادن جلسههای مستمر هم اندیشی و تبادل نظرهای علمی با شرکت پژوهشگران و دعوت از متخصصان و پژوهشگران بنام بین المللی ایرانی و خارجی، به منظور تقویت روابط علمی و ارتقای سطح آگاهی پژوهشگران جوان.
- بهترین و شاخصترین پژوهشگران فیزیک کشور، به طور تمام وقت، یا نیمه وقت، همکاران این مرکز را تشکیل میدهند و همکاری با این مرکز در زمینههای فیزیک، ریاضی، رایانه و برخی زمینههای دیگر یکی از آرزوهای جوانان مشتاق به پژوهشهای بنیادی است.
ریاست این مرکز از آغاز تاکنون به عهدهی دکتر جواد لاریجانی بوده است و از دانشوران بنام عرصهی فیزیک کشور، که با این مرکز همکاری داشته و دارند میتوان دکتر رضا منصوری، دکتر فرهاد اردلان، دکتر حسام الدین ،ارفعی دکتر هاشم رفیعی ،تبار دکتر محمد علی وساقی و دکتر شاهین روحانی را نام برد.
دانشگاه پیام نور
دانشگاه پیام نور، مؤسسهای آموزش عالی است که با انحلال دانشگاه آزاد پیش از انقلاب، در سال ۱۳۶۷ تأسیس و جانشین آن دانشگاه شد. به همین جهت تمام سوابق دانشگاه آزاد، از جمله کتابخانه، نمونههایی از کتابهای خودآموز تهیه شده، آزمایشگاهها و وسایل و تجهیزات آموزشی و اداری به دانشگاه پیام نور انتقال یافتند. در همین حال برخی از اعضای هیئت علمی و کارکنان آن دانشگاه هم به دانشگاه پیام نور منتقل شدند.
هدف از تأسیس دانشگاه پیام نور، ایجاد یک مؤسسهی آموزش عالی نیمهحضوری در مقطعها و دورههای مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری است. داوطلبان ورود به دانشگاه میتوانند با شرکت کردن و پذیرفته شدن در آزمون سراسری به تحصیل ادامه دهند.
در اوایل دهه ی ۱۳۷۰ در حالی که در واحدهای تابعهی دانشگاه پیام نور در تهران و شهرستانها عدهی گروههای ریاضی دایر شده به بیش از ۵۰ گروه میرسید، تنها دو گروه فیزیک در واحدهای تهران و فریمان خراسان وجود داشت. دلیل عمدهی این تفاوت به کمبود امکانات آزمایشگاهی و هیئت علمی مربوط میشد. اما امروزه با گسترش امکانات دانشگاه و به خدمت گرفتن اعضای هیئت علمی و نیز با استفاده از امکانات آزمایشگاهی، کارگاهی و هیئت علمی سایر دانشگاهها، از جمله دانشگاه تربیت معلم، گروههای فیزیک این دانشگاه گسترش قابل ملاحظهای یافتهاند.
در این دانشگاه، متنهایی که به عنوان منبع درسی در اختیار دانشجویان قرار داده میشود، به صورت خودآموز است. در سال ۱۳۷۱ برخی از دستورالعملهای تهیهی خودآموز، از جمله خودآموز کتابهای ریاضی و فیزیک، تدوین شدند و در اختیار مؤلفان قرار گرفتند. تاکنون بسیاری از کتابهای خودآموز منابع درسی دانشگاه پیام نور، تهیه و تدوین شدهاند.
در اوایل تأسیس دانشگاه قرار بود که به تدریج برنامههای آموزشی رشتههای گوناگون از جمله درسهای فیزیک پایهی (۱) و فیزیک پایهی (۲) رشتهی فیزیک در تلویزیون شبکهی ۲ ضبط و برای پخش آنها اقدام شود. اما متأسفانه به دلیل پرداخت نشدن تعهدات مالی دانشگاه به تلویزیون، این برنامهها تنها به طور محدود اجرا شدند
هم اکنون، دانشگاه پیام نور با دایر کردن واحدهای متعدد در نقاط مختلف کشور و تأسیس دورههای گوناگون، هم از نظر کمّی و هم از نظر کیفی، به یکی از دانشگاههای موفق و فراگیر و مورد اقبال جوانان مشتاق تحصیلات عالی تبدیل شده است.
دانشگاه آزاد اسلامی
دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۱۳۶۱، در حالی که دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی کشور به خاطر انقلاب فرهنگی تعطیل شده بودند، تأسیس شد و کار آموزشی را از واحد تهران مرکزی آغاز کرد. این دانشگاه در همان سال نخستین آزمون پذیرش دانشجو را در برخی رشتهها، از جمله در پزشکی و فیزیک برگزار کرد.
دانشگاه آزاد در سه چهار سال اول فعالیت، به دلیل تعطیلی دانشگاههای دولتی و نیاز شدید کشور به نیروهای تحصیل کرده، در حالی موفق به پذیرش بهترین و نخبهترین دانشجویان شد، که هنوز امکانات کافی را از قبیل فضاهای آموزشی، کتابخانه و آزمایشگاه در اختیار نداشت. به عنوان مثال، دانشجویان برای کلاس درس، از کلاسهای برخی مدرسهها و برای گذراندن واحدهای آزمایشگاهی، از امکانات دانشگاههای دیگر، از جمله آزمایشگاه فیزیک دانشگاه تربیت معلم استفاده میکردند.
پس از بازگشایی دانشگاهها و برگزاری آزمون سراسری در مهر ۱۳۶۲، دانشجویان ممتاز دیگر دلیلی برای ادامه ی تحصیل در این دانشگاه را نمیدیدند و دانشگاههای دولتی را به خاطر عدم پرداخت شهریه و برخوردار بودن از هیئت علمی مجرب و امکانات و تجهیزات آموزشی کافی، ترجیح میدادند.
اما رفته رفته با تلاش و تدبیر فراوان مسئولان، از جمله دکتر عبدالله جاسبی، ریاست دانشگاه، این دانشگاه توانست در بسیاری از زمینهها موقعیت خود را در مواردی تا سطح بهترین دانشگاههای کشور ارتقا دهد. دلیل توسعه و پیشرفت و ویژگیهای مهم این دانشگاه در سی سال اخیر را میتوان چنین برشمرد:
- بالا رفتن عدهی واحدهای دانشگاه در سراسر ایران. امروزه همهی شهرهای بزرگ و کوچک کشور واحدهای دانشگاه آزاد را، دست کم در برخی رشتههای تحصیلی، در اختیار دارند.
- توسعهی فضاها و ساختمانهای آموزشی و پژوهشی جدید، تقریباً، در بیشتر واحدهای دانشگاه در تهران و شهرستانها.
- گسترش امکانات پژوهشی و آزمایشگاهی. تأسیس مرکزهایی نظیر واحد علوم و تحقیقات، واقع در ارتفاعات پونک تهران، گواهی برهم ردیف شدن دانشگاه با بهترین دانشگاههای کشور و مایهی مباهات و کسب اعتبار در سطح بینالمللی است.
- در اختیار داشتن سهم عمدهای از مقالهها و تولیدات علمی در سطح بینالمللی.
- این دانشگاه، تنها دانشگاهی است که در خارج از ایران شعبههایی دایر کرده است.
- خودکفایی نسبی از لحاظ تأمین هیئت علمی با استخدامهای جدید و به خدمت گرفتن بورسیهها و دانشآموختگان خود دانشگاه، در آموزش و پژوهش در سطح کارشناسی، کارشناسی ارشد، و دکتری.
- موفقیت نسبی دانشآموختگان رشتهی فیزیک این دانشگاه در بازار اشتغال و قرار گرفتن بسیاری از آنان در خدمت وزارت آموزش و پرورش و صنعت کشور.
- با توجه به گسترش شاخههای گوناگون فناوری و اولویتی که امروزه در زمینههای پزشکی، مهندسی و علوم در کشور مطرح است، این دانشگاه از همان سالهای نخستین تأسیس، در گسترش چنین زمینههایی از آموزش و پژوهش فعال بوده است.
- در دانشگاه آزاد، به ویژه در واحدهای شهرستانها، نسبت به دانشگاههای دولتی، انگیزههای بسیار قوی در دانشجویان و مسئولان وجود دارد. چون در حالی که در دانشگاههای دولتی، اغلب، انگیزهای برای هم ردیف شدن یا پیشی گرفتن از کسی یا چیزی وجود ندارد، دانشگاه آزاد همواره خود را در حال مقایسه با دانشگاههای دولتی میبیند. از این رو، میتوان گفت که در این سی سال اخیر، یکی از دلیلهای مهم پیشرفت دانشگاه آزاد، همین وجود انگیزهی هم ردیف شدن، یا پیشی گرفتن، در دانشجویان و مسئولان دانشگاه بوده است.
- نباید فراموش کرد که در توسعه و پیشرفت دانشگاه آزاد همکاری و حمایت همه جانبهی مقامات محلی و منطقهای در سراسر ایران عامل بسیار مهمی بوده است. مردم و مسئولان هر شهر و دیار، به منظور فراهم شدن امکان تحصیلات عالی برای فرزندانشان، اعتلای سطح دانش و فرهنگ و گسترش فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی منطقه، از هیچ کمکی دریغ نورزیدهاند. تدبیر مسئولان دانشگاه آزاد در استفاده از این انگیزههای محلی، درخور توجه است.
روی هم رفته، دانشگاهی که در آغاز به دلیل کمبود امکانات، اعتبار آموزشی و پژوهشیاش محل تردید بوده، هم اکنون با کوشش، تلاش و تدبیر، از لحاظ کمّی و کیفی، به یک دانشگاه فراگیر و معتبر تبدیل شده است. امروزه برخی از جوانان به دلایلی ترجیح میدهند که برای ادامهی تحصیل در دورهی عالی، این دانشگاه را به عنوان یک اولویت مطلوب انتخاب کنند. اقدامات و نحوهی اداره کردن دانشگاه آزاد میتواند الگو و سرمشقی برای تکامل و پیشرفت برای هر نهادی در کشور باشد.
۱۴. مؤسسهها و نهادهای مرتبط با فیزیک
علاوه بر دانشگاهها که بنا به وظایف آموزشی و پژوهشی خود به دایر کردن گروه یا دانشکدهی فیزیک پرداختهاند، نهادهایی هم در کشور بوده و هستند که به گونهای با فیزیک ارتباط دارند. از جملهی این نهادها میتوان انجمن فیزیک ایران و مرکز نشر دانشگاهی را نام برد.
انجمن فیزیک ایران در اسفند سال ۱۳۵۱، با اقدامهای وزارت علوم و آموزش عالی، نخستین همایش اعضای هیئت علمی فیزیک سراسر کشور به مدت سه روز در باشگاه بانک سپه تهران تشکیل شد. این گردهمایی خیلی مورد استقبال استادان فیزیک واقع شد.
در این همایش، اعضای هیئت علمی ضمن آشنا شدن با یکدیگر و شرکت در جلسههای بحث و سخنرانی، از طریق نشریههای تهیه شده توسط وزارت علوم تا اندازهای با امکانات آموزشی و پژوهشی و کادر علمی دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی کشور آشنایی پیدا کردند.
در پایان روز سوم، اولین انجمن فیزیک ایران تشکیل شد و اعضای هیئت مدیرهی انجمن انتخاب شدند. این اعضا عبارت بودند از: دکتر علی اصغر آزاد، رئیس هیئت مدیره، دکتر کمال جناب، دکتر يوسف ثبوتی، دکتر عباس اصغریان، دکتر محمدعلی علیزاده طوسی، و دکتر محسن علوی نژاد (خزانهدار). در ضمن، گفته شده است که در فروردین سال ۱۳۱۰ با راهنمایی شادروان دکتر محمود حسابی، نخستین انجمن فیزیک ایران تأسیس شد اما چون دربارهی اعضای هیئت مدیره و فعالیتهای این انجمن اطلاعی ندارم، متأسفانه بیش از این نمیتوانم چیزی بنویسم.
در شهریور سال ۱۳۵۲، نخستین کنفرانس فیزیک در سالن ساختمان گروه فیزیک دانشگاه تهران، واقع در امیرآباد، توسط انجمن فیزیک و همکاری شادروان دکتر مهدی برکشلی، مدیر گروه فیزیک، برگزار شد.
دومین کنفرانس فیزیک، که در واقع آخرین کنفرانس انجمن اول نیز بود، در دانشگاه شهید بهشتی (دانشگاه ملی ایران) برگزار شد. مسئولیت اجرایی کنفرانس به عهدهی دکتر عبدالرحیم اشعری و دکتر نعمت الله گلستانیان بود در پایان همین کنفرانس قرار بود هیئت مدیرهی جدید انجمن انتخاب شود. کار انتخاب هیئت مدیره به دلایلی به سامان نرسید، و در نهایت تأسف، سرانجام انجمن فیزیک رفته رفته به تعطیل کشیده شد
انجمن فیزیک اول شامل کمیتههایی، از قبیل کمیتهی پژوهش و کمیتهی آموزش بود و قرار بود کمیتههای دیگر بعداً تشکیل شوند. اعضای کمیتهی پژوهش را دکتر عبدالرحیم اشعری، دکتر فایق جدلی، دکتر علیاصغر زاهدی مقدم، دکتر حسین زمردیان، دکتر نصرتالله واحدی فریدی، و دکتر نعمت الله گلستانیان، تشکیل میدادند جلسههای این کمیته هر هفته بعد از ظهر چهارشنبه در ساختمان وزارت علوم، یا در یکی از دانشگاهها، برگزار میشدند.
از اقدامهای مهمی که کمیتهی پژوهش توانست به عمل آورد تهیه کردن یک طرح پیشنهادی برای تأسیس مرکزی به نام مؤسسهی پژوهشهای بنیادی فیزیک ایران بود. سابقهی این طرح را میتوان چنین توضیح داد. استاد دکتر گلستانه، که استاد مرکز نظریهی ذرهای دانشگاه تکزاس در آستین بود، در ملاقات روز ۱۱ شهریور سال ۱۳۵۲ با نخست وزیر وقت کشور به منظور ایجاد عصر تازهای در آموزش عالی و بالا بردن سطح دانش و پژوهش در دانشگاههای ایران تشکیل مرکزی تحت عنوان مؤسسهی پژوهشهای بنیادی ایران را پیشنهاد کرد.
این طرح با استقبال نخست وزیر روبه رو شد. پس از آن، استاد گلستانه طرح مورد نظر خود را به اختصار در ۱۴ صفحه تهیه کرد و برای نخست وزیر فرستاد. استاد ضمن ابراز امیدواری از توجه به این طرح، یادآور شده بود که هرگونه همکاری بیشتر در راه ارتقای سطح دانش و پژوهش در دانشگاههای ایران را با آغوش باز میپذیرد.
پس از رسیدن طرح به وزارت علوم و ارجاع بررسی آن به انجمن فیزیک، سرانجام، نسخهای از طرح در اختیار کمیتهی پژوهش انجمن قرار گرفت. کمیته بر پایهی طرح دکتر گلستانه، پس از مدت ها بررسی و مطالعه، در سال ۱۳۵۳ طرح تشکیل مؤسسهی پژوهشهای بنیادی فیزیک ایران را به هیئت مدیرهی انجمن فیزیک تقدیم کرد. اما، متأسفانه به خاطر طولانی شدن مراحل بررسی توسط مقامات کشوری، این طرح به سامان نرسید.
دومین انجمن فیزیک ایران
در سال ۱۳۶۲ دکتر رضا منصوری، مدیر گروه فیزیک مرکز نشر دانشگاهی، مقدمات تشکیل دومین انجمن فیزیک ایران را فراهم کرد. دکتر منصوری برای آشنا شدن با اولین انجمن فیزیک ایران، از دکتر محسن علوینژاد و دکتر نعمت الله گلستانیان دعوت کرد و آنان ضمن تشريح سوابق انجمن اول، مدارکی را که در اختیار داشتند به دکتر منصوری تحویل دادند. بدین ترتیب انجمن فیزیک دوم پا گرفت و بحمد الله تاکنون با موفقیت به حیات خود ادامه داده است.
نخستین کنفرانس فیزیک انجمن دوم در سال ۱۳۶۳ در مدرسهی عالی بازرگانی برگزار شد. از آن سال به بعد، نه تنها کنفرانس سالانهی فیزیک، بلکه کنفرانس شاخههای تخصصی فیزیک هم برگزار میشود. در انجمن دوم از ابتدای تشکیل شدن تاکنون دکتر رضا منصوری، یا دکتر یوسف ثبوتی، به ریاست انجمن انتخاب شدهاند. رئیس فعلی انجمن فیزیک دکتر هادی اکبرزاده، استاد دانشکدهی فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان است.
استاد دکتر منصوری فیزیکدانی با شهرت بینالمللی است و پس از تشکیل شدن ستاد انقلاب فرهنگی همواره چهرهای شاخص و اثر گذار در فیزیک ایران بوده است. همکاری در تأسیس مرکز نشر دانشگاهی، تلاش و کوشش در پا گرفتن گروه فیزیک مرکز نشر، پایهگذاری فعالیتهای مربوط به واژهگزینی، از جمله تشکیل کمیتهی واژهگزینی فیزیک و کمیتههای شاخههای وابستهی فیزیک، گسترش شیوههای نگارش مطلوب کتابهای فیزیک، اقدام برای چاپ و انتشار کتابهای مرجع فیزیک مصوب شورای عالی برنامهریزی، تشکیل انجمن فیزیک و گسترش فعالیتهای آن و همکاری با فرهنگستانهای علوم و زبان و ادب فارسی و پژوهشگاه دانشهای بنیادی، از جمله ی خدمات ارزندهی دکتر منصوری به کشور در این سه دههی اخیر بوده است.
استاد دکتر ثبوتی فیزیکدانی با اعتبار بین المللی است، که با فعالیتهای آموزشی و پژوهشی خود طی چندین دهه خدمات ارزندهای به فیزیک کشور کرده است. تأسیس موفقیتآمیز مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه – زنجان در سال ۱۳۷۲، که یک مؤسسهی آموزش عالی مایهی مباهات برای کشور است، عضویت در فرهنگستان علوم جهان سوم و فرهنگستان علوم ایران، همکاری در پایهگذاری انجمن نجوم ایران و همکاری با انجمن فیزیک ایران در پیش و پس از انقلاب، از جملهی خدمات با ارزش دکتر ثبوتی به کشور بوده است. همت دکتر منصوری و دکتر ثبوتی در ارائهی این خدمات، ستودنی و نام خادمان بی ادعای دانش و فرهنگ ماندنی است.
یکی از کنفرانسهایی که از اول دههی ۱۳۷۰ تا همین چند سال پیش توسط انجمن فیزیک برگزار میشد، کنفرانس آموزش فیزیک بود اعضای کمیتههای علمی و اجرایی کنفرانس را دبیران مجرب و با سابقهی فیزیک و برخی اعضای هیئت علمی دانشگاهها تشکیل میدادند. هدف این کنفرانسها آشنا شدن دبیران با مطالب آموزشی، علمی و تخصصی جدید در فیزیک بود. پس از چند سال تعطیل شدن کنفرانس، اکنون چند سال است که خود دبیران فیزیک وزارت آموزش و پرورش تشکیل دادن چنین کنفرانسهایی را به عهده گرفتهاند.
از اقدامهای مهم دیگر انجمن فیزیک ایران، گردآوری اطلاعات مربوط به اعضای هیئت علمی فیزیک دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی کشور است، که در سال ۱۳۷۱ به همت دکتر عزتالله ارضی استاد فیزیک دانشگاه تهران و عضو فعال انجمن فیزیک، تحت عنوان راهنمای فیزیکدانان ایران چاپ و انتشار یافته است.
مرکز نشر دانشگاهی
یکی از اقدام های مهم ستاد انقلاب فرهنگی تأسیس مرکز نشر دانشگاهی به ریاست دکتر نصر الله پورجوادی به منظور تحقق هدفهای علمی و فرهنگی و تهیه و انتشار کتابها و عنوانهای درسی دانشگاهها بوده است. از جملهی نخستین گروههای علمی تشکیل شده در این مرکز، گروه فیزیک بود، که فعالیت چشمگیری داشت. خدمات ارزندهی مرکز نشر دانشگاهی در غنی کردن فرهنگ مکتوب کشور و بخشیدن هویت شایسته به این فرهنگ و سر و سامان دادن به موضوع نشر در زمینههای تألیف، ترجمه و واژهگزینی، امری آشکار و مبرهن است.
گروه فیزیک مرکز نشر دانشگاهی
در موفقیتها و تحقق هدفهای مرکز نشر، بیشک نقش دکتر رضا منصوری به صورت پایهای ستبر، بارز و چشمگیر بوده است. در کتابهای فیزیک دانشگاهی به همت دکتر منصوری از لحاظ شیوهی نگارش و واژهگزینی، چنان تحولی پدید آمد که الگو و سرمشق شایستهای به جامعهی فیزیک نویس کشور بخشید.
گروه فیزیک مرکز نشر، در تابستان سال ۱۳۵۹ فعالیت خود را آغاز کرد. این گروه در مدت ۳۰ سال به انجام دادن خدمات ارزندهای توفیق یافته است که مهمترین آنها را میتوان چنین برشمرد:
- جذب و گردآوری اعضای هیئت علمی و افراد با سابقه و علاقهمند به موضوعهای نوشتاری و تدوین متون فیزیک موجود در دانشگاهها و نهادهای فرهنگی کشور، که نتیجهاش ایجاد فضایی شایسته برای پیشرفت و گسترش فرهنگ مکتوب در زمینهی فیزیک بوده است.
- تهیهی واژگان فیزیک با گردآوری دکتر سید محمد امینی استاد فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان.
- تهیهی واژهنامهی فیزیک با دبیری دکتر محمدابراهیم ابوکاظمی
- تهیهی واژه نامهی شاخههای تخصصی فیزیک، از جمله واژهنامههای الکترونیک حالت جامد و ژئوفیزیک.
- ترجمه، ویرایش، چاپ و انتشار کتابهای درسی فیزیک دانشگاهها، از جمله کتاب فیزیک، تألیف دیوید هالیدی و رابرت رزنیک، که مرجعی برای درسهای فیزیک پایه (۱) فیزیک پایه (۲) و فیزیک پایه (۳) برای استفادهی دانشجویان دورهی کارشناسی رشتهی فیزیک و رشتههای علوم پایه و مهندسی است.
- ترجمه، تألیف، ویرایش و چاپ کتابهای مرتبط با فیزیک.
گروه فیزیک مرکز نشر دانشگاهی نه تنها اقدام به فعالیتهای چشمگیری برای تهیه و انتشار واژهنامهها و متنهای فیزیک کرد و در شیوه نگارش کتابهای فیزیک تحولاتی به وجود آورد، بلکه با امکانات و فضای فراهم شده، راهنمای عدهای از افراد علاقهمند به حوزهی تألیف و ترجمه شد.
من خودم از جمله افرادی بودم که ارتباط با گروه فیزیک مرکز نشر و استفاده از امکانات و مراتب علمی آن گروه برایم فرصتی بسیار مغتنم، و در واقع، راهنما و مشوق من در ورود به عرصهی تألیف و ترجمه در زمینهی فیزیک بود.
من از سال ۱۳۶۱ همکاری خود را با گروه فیزیک مرکز نشر در تألیف، ترجمه و ویراستاری متنهای انگلیسی و فرانسه در زمینههای فیزیک و الکترونیک، (شامل کتابهای درسی و واژهنامه) آغاز کردم. در ضمن این همکاری قرارداد ترجمهی فیزیک هالیدی – رزنیک که کتاب مرجع درسی رشتههای علوم پایه و مهندسی بود با دکتر محمود بهار و من بسته شد و تا سال ۱۳۶۶ ترجمهی کتاب در سه جلد توسط گروه فیزیک به چاپ رسید.
در این دوره پس از جمعآوری برخی واژههای انگلیسی الکترونیک عمومی و تشکیل دادن جلسههای هفتگی در ساختمان گروه فیزیک دانشگاه تهران در طی چند سال، واژهنامهی الکترونیک با همکاری دکتر عماد الدین فقاهتی، دکتر اردشیر گویری و دکتر نعمت الله گلستانیان تهیه و تدوین و در سال ۱۳۷۰ توسط گروه فیزیک چاپ شد.
۱۵. فعالیتهای پژوهشی فیزیک در ایران
از آغاز دایر شدن گروهها یا دانشکدههای فیزیک در دانشگاهها، چه پیش و چه پس از انقلاب، علاوه بر اجرای برنامههای آموزشی، همواره فعالیتهای پژوهشی در زمینههای بنیادی و کاربردی فیزیک، مورد توجه اعضای هیئت علمی بودهاند. در این کار برخی دانشگاهها، از جمله دانشگاههای تهران و صنعتیشریف یا برخی از دانشگاههای شهرهای بزرگ ایران پیشگام بودهاند.
فعالیتهای پژوهشی فیزیک پیش از انقلاب
علاوه بر فعالیتهای پژوهشی در دانشگاهها در سال ۱۳۵۰، به منظور تحکیم پیوند میان دانشگاهها و مؤسسههای پژوهشی کشور از یک سو، و بخشهای گوناگون اجتماع از سوی دیگر، و مرتبط ساختن دستاوردهای پژوهشگران با نیازهای اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی، صنعتی و علمی کشور، در وزارت علوم و آموزش عالی، شورایی به نام شورای توسعه و تشویق پژوهشهای علمی کشور تشکیل شد.
این شورا به پژوهشگرانی که طرحهای پژوهشی مبتنی بر ضابطههای علمی تهیه میکردند و این طرحها مورد تصویب قرار میگرفتند، از محل اعتبارات عمرانی کشور، کمکهای مالی میکرد. دبیرخانهی شورا که به منظور اجرا کردن تصمیمهای شورا در وزارت علوم تشکیل شده بود، دارای پنج کمیتهی تخصصی در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، علوم پایه، علوم پزشکی، کشاورزی و مهندسی بود. اعضای این کمیتهها را استادان دانشگاه، صاحب نظران و دانشوران رشتههای گوناگون تشکیل میدادند.
فعالیتهای این شورا که دبیری آن را منوچهر زیرکزاده به عهده داشت، تا زمان انقلاب بهمن ۵۷ ادامه داشت و محرکی برای راهاندازی و فعال شدن پژوهش در رشتههای مختلف، از جمله در رشتهی فیزیک بود.
پیشتر گفته شد که من در اوایل سال ۱۳۵۲ یک طرح پژوهشی تحت عنوان مطالعهی گسیل فوتونی لایههای نازک طلا از دانشسرای عالی به این شورا فرستادم، که مورد تأیید کمیتهی تخصصی علوم پایه و تصویب شورای توسعه و تشویق پژوهشهای علمی کشور قرار گرفت و موضوع، طی نامهی شمارهی ۱۴۰۸/۳۲ مورخ ۱۸/۱۲/۵۲ به من ابلاغ شد.
اما چون میزان اعتبار مالی تخصیص داده شده برای اجرای طرح کافی نبود، به پیشنهاد شورا قرار شد به منظور انجام دادن برخی کارهای مربوط به طرح از امکانات دانشگاه صنعتی آریا مهر (سابق) استفاده کنم. این امکانات در دانشکده برق دانشگاه به ریاست دکتر حسن علی انواری وجود داشت.
در آن زمان دکتر سیاوش وجدانی و همکاران با در اختیار داشتن وسایلی از قبیل تجهیزات تولید و اندازهگیری خلأ اتاق پاک و فوتو میکروگرافی، مشغول پژوهش بر روی تراشههای مدارهای یکپارچه (IC) بودند. من ضمن مراجعه به دانشگاه با راهنمایی دکتر وجدانی با این وسایل آشنا شدم. البته، بعدها خودم هم با بودجهی دانشسرای عالی برای سفارش و خرید برخی وسایل، از جمله تجهیزات تولید و اندازهگیری خلأ اقدام کردم.
جالب است بدانیم که در سال ۱۳۵۲، طبق سوابق موجود، از ۱۵ طرح تصویب شده توسط شورا در شاخهی علوم پایه، شامل رشتههای ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست شناسی، زمینشناسی و علوم پایهی پزشکی، ۶ طرح، یعنی ۴۰ درصد از طرحها مربوط به فیزیک بودند. پژوهشگران این ۶ طرح عبارت بودند از: دکتر جعفر قلی ارکانی حامد از دانشگاه صنعتی آریامهر، دکتر فایق جدلی از مدرسه ی عالی پارس، دکتر جلال صمیمی از دانشگاه مشهد، دکتر نعمت الله گلستانیان از دانشسرای عالی، دکتر بیژن مدرک نجف آبادی از دانشگاه صنعتی آریامهر و دکتر نصرت الله واحدی فریدی از مدرسهی عالی پارس.
در ضمن قرار بود با پیشنهاد کمیتهی پژوهش اولین انجمن فیزیک، به منظور بالا بردن سطح دانش و پژوهش در دانشگاهها، مرکزی تحت عنوان مؤسسهی پژوهشهای بنیادی فیزیک ایران تأسیس شود، که متأسفانه به سرانجام نرسید.
فعالیتهای پژوهشی پس از انقلاب
پس از انقلاب با گسترش کمّی و کیفی دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی در تهران و شهرستانها، تأسیس و گسترش دورههای کارشناسی ارشد و دکتری و لزوم گذراندن پایاننامههای نظری و تجربی در فیزیک، آهنگ فعالیتهای پژوهشی فیزیک در دانشگاهها سریعتر شد.
تأسیس پژوهشگاه دانشهای بنیادی در نیاوران، گسترش دادن پژوهشهای هستهای در سازمان انرژی اتمی ایران و تأسیس واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در ارتفاعات پونک تهران، از جمله مواردی هستند که در این سی سال اخیر از یک سو، و پژوهشهای مربوط به پایاننامههای تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها از سوی دیگر، باعث ایجاد رونق و جهش چشمگیری در فعالیتهای پژوهشی فیزیک در کشور شدهاند.
یکی از مهمترین دستاوردهای فعالیتهای پژوهشی، دانشآموختگان ممتاز رشتهی فیزیک بوده و هستند که امروزه حضور آنان در دانشگاهها و مراکز پژوهشی تا حد زیادی مسئلهی تأمین اعضای هیئت علمی فیزیک را در آموزش و پژوهش حل کرده است. البته عدهای هم از این دانشآموختگان ممتاز با پیشینهی تحصیلی درخشانی که داشتهاند، توانستهاند برای فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، از دانشگاههای معروف کشورهای غربی سر در آورند.
در اثر گسترش و رشد فعالیتهای پژوهشی، بیشک تولیدات علمی و چاپ و انتشار مقالهها در نشریات داخلی و بینالمللی هم به میزان قابل ملاحظهای افزایش یافتند. در این مدت سی سال دهها نشریهی علمی پژوهشی: از جمله مجلهی علوم جمهوری اسلامی ایران به زبان انگلیسی، مجلهی فیزیک و مجله پژوهشی فیزیک مرکز نشر دانشگاهی اقدام به انتشار دستاوردهای پژوهشی در کشور پرداختند. شکی نیست که مبانی رشد کمّی و کیفی صنعت و فناوری را پژوهشهای بنیادی در رشتههای گوناگون، از جمله رشتهی فیزیک تشکیل میدهند. امروزه نقش سازندهی این پژوهشها چنان است که بیشتر نهادهای صنعتی کشور علاوه بر اقدام برای تأسیس واحدهای پژوهشی، رابطهی تنگاتنگی با دانشگاههای کشور دارند. با توجه به مطالب ذکر شده، موارد نقش مهم پژوهش در علوم پایه، به ویژه فیزیک را به اختصار میتوان چنین برشمرد:
- بالا بردن سطح آگاهیهای علمی در کشور و همگام شدن با کاروان دانش و فناوری در سطح بینالمللی.
- بالا بردن کیفیت تحصیلی در دانشگاهها و فراهم کردن امکانات لازم برای فعالیتهای تحصیلات تکمیلی و پایاننامهها.
- تأمین نیازهای مربوط به رشد و تعالی هدفهای صنعتی کشور.
- بالا بردن میزان تولیدات علمی و چاپ و انتشار مقالهها و نشریههای پژوهشی در داخل و خارج کشور که معیار مهمی از شاخصهای توسعهی علمی و فرهنگی است.
۱۶. کتابهای فیزیک دانشگاهی
پیش از انقلاب فرهنگی، کتابهای فیزیک دانشگاهی را نسخههای منتشر شده از سوی برخی دانشگاههای کشور به ویژه دانشگاه تهران تشکیل میدادند. دیدگانی فیزیک دکتر محمود حسابی، جلدهای ۱ و ۲ ترمودینامیک، تابش، و تئوری سینتیک دکتر امانت الله روشنزائر، جلدهای ۱ و ۲ آکوستیک دکتر ضیاء الدین اسماعیل بیگی، مکانیک فیزیک دکتر کمال جناب، الكتريسيته دکتر محمد منجمی، اپتیک دکتر ابراهیم صفری، ترمودینامیک دکتر جعفر سیروس ضیاء و مکانیک برکلی با ترجمهی دکتر صمد فرخی، دکتر ابوالقاسم قلمسیاه و دکتر منصور بینا، از جمله کتابهایی بودند که در دسترس دانشجویان قرار داشتند. این کتابها نخستین کتابهای فیزیک بودند که توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ و منتشر شده بودند و سالها به وسیلهی خود مؤلفان، یا استادان دیگر، تدریس میشدند.
علاوه بر این کتابها متنهای درسی فیزیک، اغلب، به صورت جزوههایی پراکنده در اختیار دانشجویان قرار میگرفتند و برای برخی درسهای فیزیک کتابهای چاپ شدهی کافی و حاوی سرفصلهای مصوب در دسترس نبودند و برای یک درس خاص در دانشگاههای مختلف از مرجعهای متفاوتی استفاده میشد.
یکی از اقدامهای مهم شورای عالی برنامهریزی ستاد انقلاب فرهنگی، که در سال ۱۳۵۹ تشکیل شد، تعیین سرفصلهای درسهای تمام رشتههای تحصیلی، از جمله فیزیک بود و تمام دانشگاهها موظف به تدریس و اجرا کردن این سرفصلها بودند. علاوه بر آن، برای هر یک از عنوانهای درسی هم دست کم یک کتاب مرجع، که اغلب به زبان انگلیسی بود، معین شد.
این موضوع اگر چه تا حدی آزادی عمل دانشگاهای بزرگ و قدیمی را کاهش میداد، اما باعث استاندارد شدن سرفصلها و در نتیجه استاندارد شدن سطح علمی مقطعهای تحصیلی دانشگاهی و هماهنگ کردن برنامههای درسی شد.
امروزه اگر از دانشجویی بپرسند که مثلاً به عنوان درس فیزیک پایهی (۱) چه مطالبی را فرا گرفته است. و او در پاسخ بگوید فصلهای ۱ تا ۱۴ کتاب جلد اول مبانی فیزیک هالیدی رزنیک جرل واکر را خوانده است، تا حدی معلوم خواهد شد که دانشجو به عنوان فیزیک پایهی (۱) چه مطالبی را آموخته است.
کتابهای مرجع اعلام شده از سوی شورای عالی برنامهریزی به تدریج با یک شیوهی نگارش مطلوب توسط متخصصان ترجمه و به وسیلهی گروه فیزیک مرکز نشر دانشگاهی چاپ و منتشر شدند، به گونهای که امروزه همهی کتابهای مرجع در بازار وجود دارند.
جلد اول کتاب فیزیک عمومی، ترجمهی دکتر لطیف کاشیگر، نخستین کتابی بود که گروه فیزیک مرکز نشر موفق به چاپ و انتشار آن شد. این کتاب برندهی نخستین کتاب فیزیک جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۲ بود. جلد اول کتاب فیزیک هالیدی – رزنیک با ترجمه ی دکتر مهدی گلشنی و استاد ناصر مقبلی دومین کتاب چاپ شده گروه فیزیک بود. این کتاب هم برندهی جایزهی کتاب سال شد. البته، پیش از انقلاب جزوه هایی از ویرایش دوم (۱۹۶۶) این کتاب که توسط دکتر مهدی گلشنی و استاد ناصر مقبلی ترجمه شده بود، در دانشگاه صنعتی شریف به عنوان مرجع درس فیزیک عمومی در اختیار دانشجویان قرار گرفته بود.
لازم به یادآوری است که جلد دوم کتاب فیزیک هالیدی – رزنیک با ترجمهی دکتر نعمت الله گلستانیان و دکتر محمود بهار در سال ۱۳۶۴ برای نخستین بار در کشور با شمارگان ۲۰۰۰۰ از سوی مرکز نشر دانشگاهی چاپ و منتشر شد. این شمارگان برای کتابهای دانشگاهی نه تنها در گذشته بلکه در زمان حال هم کم سابقه است.
پس از چاپ شدن تمام ۴ جلد کتاب فیزیک هالیدی – رزنیک ویرایش سوم (۱۹۷۷) توسط مرکز نشر، کتاب مبانی فیزیک هالیدی ،رزنیک جرل واکر با ترجمهی دکتر نعمت الله گلستانیان و دکتر محمود بهار، از سوی انتشارات مبتکران چاپ و منتشر شد. امروزه بازار فعالیت و رقابت در زمینهی کتابهای فیزیک دانشگاهی چنان گرم است که فقط کتاب مبانی فیزیک هالیدی، رزنیک، جرل واکر از ویرایشهای مختلف با بیش از پنج ترجمه در بازار کتاب وجود دارد. رقابت در این بازار چنان فشرده است که مترجمان و ناشران همواره مجبورند در پی ویرایشهای تازهای از این کتاب باشند. هم اکنون ویرایش نهم (۲۰۱۱) این کتاب، تحت عنوان اصول فیزیک در دست ترجمه و انتشار است.
۱۷. فیزیک به عنوان جلوهی بارزی از تأثیر دانش بر فناوری
فیزیک جنبههایی از طبیعت را در بر میگیرد که بتوان آنها را به نحوی بنیادی از اصول و قانونهای اساسی درک کرد. فیزیک، چون به مطالعهی همهی مواد موجود در جهان میپردازد، میتوان گفت که از مهمترین شاخههای علوم طبیعی است. بنابراین هیچ شاخهای از فناوری و صنعت را نمیتوان یافت که به نوعی با فیزیک و قانونهای بنیادی آن ارتباط نداشته باشد.
در اینجا بی مناسبت نیست که به توضیحات سادهای دربارهی دانش و فناوری و رابطهی میان آنها پرداخته شود. دامنهی پیشرفت در دانش و فناوری چنان گسترده است که در جهان امروز هیچ جامعه، یا حتی هیچ خانوادهای یافت نمیشود که از مزایای آنها بی بهره باشد. به جرأت میتوان گفت که دانش و فناوری بر همهی شئون زندگی انسانها سایهای رو به فزونی افکنده است.
تکامل سفرهای فضایی از بزرگترین پیروزیها در فناوری نوین است. در این عمل پیشگامانه، حیطههای گوناگونی از دانش و فناوری، از طرحهای آیرودینامیکی و گسترش مواد گرفته تا سیستمهای عجیب و پیچیده سهیم بودهاند. در همهی این زمینهها قانونهای علوم پایه، از جمله قانونهای بنیادی فیزیک، مورد استفاده واقع شدهاند. در اینجا تعریف مختصری از دانش، یا علم و نیز از فناوری ارائه میشود.
علم عبارت است از شناخت روشمند جهان فیزیکی یا مادی که از راه مشاهده و آزمایش حاصل میشود. فیزیک، شیمی زیستشناسی روانشناسی و نظیر آنها، شاخههایی از علم را تشکیل میدهند. واژهی علم به طور معمول دربارهی شیوهها یا فعالیتهای عقلانی که دارای جنبههای معین و مشترکی هستند، به کار میرود. علم با ارائهی تبیینهای دقیقی که مستعد بازبینیاند، مشخص میشود. این موضوع برای یک علم مورد نظر، اغلب، در برگیرندهی وضعیتها و شرایطی است که با تکرار شدن میتوانند در معرض بازبینی و آزمون قرار گیرند
واضح است که همیشه چنین شرایطی وجود ندارد. مثلاً در علوم مشاهدهای، نظیر اخترشناسی و زمینشناسی دسترسی به تکرار شدن یک وضعیت دلخواه اساساً محال است و دقت ممکن به دقت مشاهده و توصیف محدود میشود.
یکی از روشهای کلی در ردهبندی علوم این است که آنها را به صورت علوم دقیق، مانند علم فیزیک، یا علوم توصیفی مانند رده بندی گیاهان یا جانورشناسی، تقسیم کنیم. دستاوردهای علوم دقیق، معمولاً، با امکان اندازهگیری دقیق، مشخص میشوند. اما در علوم توصیفی، مهمترین کار، بسط دادن روشی از توصیف یا ردهبندی است که در آن ارجاع دادن و مقایسه کردن با موضوع و الگوی مورد نظر امکان پذیر باشد.
فناوری عبارت است از جنبه های کاربردی و توصیفی علم، که ارزش و اهمیت مهندسی و صنعتی را در زندگی فردی، جامعه و محیط زیست داشته باشد .با این تعریف، فناوری با علم و مهندسی رابطهای نزدیک دارد. علم با درک انسان از جهان واقعی پیرامون، از جمله ویژگیهای ذاتی فضا، ماده و انرژی و برهمکنش آنها، ارتباط دارد و مهندسی، به جنبههای کاربردی شناخت عینی انسان در آفرینش طرحها، نقشهها و وسایل رسیدن به هدفهای دلخواه و مورد نیاز در آسانسازی زندگی انسان، مربوط است.
با بیانی اختصاری، فناوری با ابزار و روش اجرایی برنامههایی سر و کار دارد که انسان برای بهبود و ارتقای سطح زندگی خود ترتیب میدهد. با توجه به تعریفهای علم و فناوری میتوان گفت، که فیزیک علمی دقیق و مبتنی بر تجربه است و فناوری نمودی از کاربرد قانونهای فیزیکی است.
رابطهی علم و فناوری
امروزه دریافتهایم که علوم پایه، از جمله فیزیک، پایهی صنایع و فناوری را تشکیل میدهند. هیچ نوآوری و ابداع و اختراعی نمیتواند بیشترین فایده را برساند. مگر آنکه به وسیلهی علم بارور شود، و هیچ فردی نمیتواند دستگاهی را طراحی کند بدون آنکه به اصول بنیادی آن توجه داشته باشد. برای طراحی یک ماهواره یا حتی یک تله موش هم! لازم است قانونهای بنیادی علمی مورد نظر واقع شوند.
اما اینکه انسان از بدو آفرینش همواره نخست مبانی علمی را فرا گرفته و آنگاه به گسترش فناوری پرداخته است، شاید چندان درست نباشد. با توجه به گذشتههای دور میبینیم که مردم به خاطر احساس نیاز و بدون آگاهی از هیچ مبانی علمیای با استفاده از سنگ تبر و کارد ساختهاند. با مالش دادن دو تکه چوب به هم آتش افروختهاند، و برای محفوظ ماندن از سرما و تابش آفتاب، از پوست جانوران به عنوان لباس استفاده کردهاند. از اینجاست که به پیشی داشتن تولید فناوری و ابزار مورد نیاز نسبت به تدوین و فرمولبندی مبانی علمی در تاریخ زندگی انسان پی میبریم.
از سوی دیگر با گذشت زمان و گسترش دامنهی علم، انسان به جایی رسید که به موازات پیشرفت علم نتوانست به رشد فناوری و تکامل وسایل و ابزار مبتنی بر مبانی علمی دست پیدا کند. به عنوان مثال، اگر به تاریخ علم در سدهی ۱۷ میلادی نگاه کنیم، دانشمندان صاحب نامی چون گالیلئو گالیله، ایزاک نیوتون، رنه دکارت، پییرفرما، و دیگران را میبینیم که از بنیانگذاران مبانی ریاضیات و فیزیک کلاسیک بوده اند، اما، در کمال تأسف در طول چندین دهه از سدهی ۱۷ تنها به ۶ مورد از اختراع وسایل فیزیکی مهم بر میخوریم این ۶ مورد عبارتاند از: جوسنج، پمپ هوا، ساعت آونگی، تلسکوپ، میکروسکوپ و دماسنج.
گفته میشود که در سدهی ۲۰، علم در تمام زمینه ها گسترش بسیار یافته و قلمرو آن وسیعتر شده است. این گفته تا حدی درست است، و به ویژه، در دهههای نخست سدهی ۲۰، پیشرفت در زمینهی فیزیک نوین با ارائهی نظریهی نسبیت توسط آلبرت اینشتین و نظریه کوانتومی توسط ورنر هایزنبرگ، اروین شرودینگر و دیگران، بسیار شگفتآور بوده است. اما بدیهی است که هم زمان و هم پای با ارائهی مبانی علمی، از جمله در قلمرو فیزیک کلاسیک، و نیز فیزیک نوین، به دلیل کافی نبودن امکانات تولید و ساخت، مظاهر فناوری نتوانستند فرصت ابداع پیدا کنند.
بنابراین آنچه امروز به عنوان پیشرفت علم، دست کم در قلمرو فیزیک، از آن نام برده میشود، در واقع بیشتر مربوط به گسترش مظاهر فناوری و حیطههای تجربی مبتنی بر اصول و پدیدههای علمی است. به بیان دیگر، در جامعهی امروز فناوری و دستاوردهای آن از مبانی علمی سریع تر پیشرفت میکند و جلوههای پیشرفت بیشتر به گسترش فناوری مربوط میشوند تا به گسترش علم.
به عنوان مثال پدیدههای شکست و بازتاب نور، قرنها پیش مورد مطالعه قرار گرفته و پژوهشگران بسیاری، از جمله حسن بن هیثم،گالیله ،نیوتون، دکارت، ویلبرورت اسنل و دیگران، در این زمینهها کار کردهاند. اما استفادهی عملی از این پدیدهها در سطح پیشرفته، در همین چند دههی اخیر، با ساخت عدسیهای همگرا و واگرای با تغییر تدریجی ضریب شکست و کاربرد این عدسیها در ساخت عینک یا ساخت تارهای نوری برای کارهای مخابراتی و پزشکی صورت گرفته است.
از سوی دیگر در زمینهی فناوری مبتنی بر نظریهی کوانتومی، وسایل و روشهایی مانند تصویر برداری تشدید مغناطیسی (MRI) و وسیلهی ابررسانای تداخل کوانتومی (SQUID) را میتوان نام برد که در تشخیصهای پزشکی کاربرد زیادی دارند.
فناوری های پیشرفته
بسیاری از ما با مظاهر فناوریهای نوین در زمینههای گوناگون، از جمله در ساخت رایانهها، مخابرات، کنترل ابزارهای تشخیص پزشکی، و نظیر آنها آشنا هستیم. اگر توجه کنیم، میبینیم که تولید کنندگان فناوری همواره میکوشند به ابداع روش و وسایلی دست بزنند که تا حد امکان جمع و جورتر و آسانسازی زندگی دارای کارایی بیشتر باشند.
برای تحقق یافتن این هدفها در قلمرو فناوری، روشها و سیستمهای گوناگونی وجود دارند، که از جملهی آنها میتوان فناوری اطلاعات فناوری نانو و زیست فناوری را نام برد.
فناوری اطلاعات، که معمولاً، کاربرد گستردهای از فناوریها را در برمیگیرد، برای انتقال اطلاعات (به صورت اخبار، دادهها، متنها، نقشهها، ثبت آثار صوتی و نظیر آنها) به ویژه در رایانهها، الکترونیک رقمی و مخابرات، مورد استفاده واقع میشود.
فناوری نانو، شامل سیستمهایی برای انتقال ماده، انرژی و اطلاعات است، که توسط ساختارهایی با ابعاد کمتر از ۱۰۰ نانومتر (یک نانومتر برابر با ۹ –۱۰ متر است) انجام میشود.
زیستفناوری، به روشهایی مربوط است که در ساختن، یا اصلاح کردن، فراوردههای اندامگانهای زنده به کار میرود تا از این راه چگونگی رشد و نمو گیاهان و جانوران بهبود پیدا کند، یا ریز اندامگانهای مفید گسترش یابند.
امروزه جامعهای میتواند به فناوریهای پیشرفته دست پیدا کند، و در نتیجه در قلهی رفیع توسعهی پایدار جای گیرد، که به اهمیت آموزش علوم، به ویژه فیزیک، پی برده باشد و در این راه تلاش جدی مبذول دارد. فناوریهای سطح بالا نیاز به زیر ساخت وسیع علمی دارند و مبتنی بر پایهی پژوهشهای علمیاند. این امر تنها با وجود آموزش همه جانبه و هدفدار علوم پایه محقق میشود. از آنچه گفته شد پی میبریم که چگونه فیزیک و پژوهش در زمینهی فیزیک بر پیشرفت و کارایی بسیاری از شاخههای فناوری و صنعت مؤثر است.
۱۸. مروری بر نوشتهها نظر و پیشنهاد
سرگذشت خودم با فیزیک و وضعیت فیزیک در دانشسرای عالی، دانشگاه تربیت معلم، و برخی دانشگاههای دیگر را با تکیه بر حافظهام، تا آنجا که در جریان بودهام، بیان کردم. واضح است که این نوشتهها کاستیها و کمبودهایی دارند که مهمترین آنها را میتوان چنین برشمرد:
- یاد نکردن از همهی بزرگان و دانشوران، که به نوعی در گسترش و پیشرفت فیزیک دبیرستانها و دانشگاههای کشور اثر گذار بودهاند.
- اشاره نشدن به ارتباط میان سرگذشت فیزیک در دبیرستانها و دانشگاهها.
- ذکر نکردن آمارها در حین مقایسه کردن و نشان دادن موفقیتها و ناکامیها.
- ارائه ندادن نمودارها، جدولها و عکسهایی از دانشوران و فضاهای آموزشی و پژوهشی فیزیک در ارتباط با فعالیتها و مناسبتها.
- شش دانشگاه معرفی شده در این نوشته، هر کدام به دلیلی در میان دانشگاههای کشور نمونه بوده و شرایط ویژهای داشتهاند. ای کاش میشد بیش از این مطالبی دربارهی فیزیک دانشگاههای دیگر به ویژه دانشگاههای مهم شهرهای بزرگ کشور نوشته شود.
- برخی تاریخها، به تقریب اوایل یا اواخر یک دههی معین ذکر شدهاند. ای کاش با در اختیار داشتن اسناد و مدارک میشد تاریخ ها را دقیق تر بیان کرد.
- اشاره نشدن به نقش مربیان فیزیک به طور خاص. مربیان چه در کارهای آموزشی و چه در ادارهی آزمایشگاههای فیزیک همواره افرادی بیادعا، زحمتکش و منشأ خدماتی مؤثر و بنیادی بودهاند.
- نپرداختن به نقش مدیر گروه، یا رئیس دانشکدهی فیزیک در برنامهریزی و گسترش فعالیتها در فیزیک.
- اشاره نشدن به نقش وزارت علوم تحقیقات و فناوری دربارهی برنامهریزیها، فعالیت و تجدید نظر در تقسیم بندی مقطعهای تحصیلی و کارایی آنها در بازار اشتغال.
- ممکن است در برخی موارد موضوعهای ذکر شده به طور جزئی یا کلی نادرست باشند، یا من موضوع را درست نفهمیده باشم که در این صورت لازم به پوزشخواهی و طلب بخشش است.
امید است که کمبودها و کاستیهای مربوط به این نوشته، که برخی از آنها در اینجا یادآوری شدهاند، مورد توجه همکاران علاقهمند به گذشته و آیندهی فیزیک و آنها که دغدغهی فیزیک کشور را دارند قرار گیرد. کامل شدن این گزارش میتواند راهنمای مسئولان برنامهریزی کشور با نگاه کردن به فیزیک از بالا در ترسیم سیاستهای کلی گسترش گرایشهای تحصیلی متناسب با بازار کار دانشآموختگان فیزیک باشد.
اکنون که بحث مقطعها و گرایشهای تحصیلی فیزیک در کشور پیش آمد، به جاست که من هم نظر و پیشنهاد خود را در این باره ابراز کنم.
نظر و پیشنهاد دربارهی دورهی کارشناسی فیزیک
از پنجاه سال پیش که با انتخاب رشتهی فیزیک به طور مستقیم یا غیر مستقیم، با فیزیک همدل و همخانه شدهام، همیشه در این فکر بودهام که جایگاه حرفهای دانشآموختهی رشتهی فیزیک، گرایش غیر دبیری کجاست؟ نمیدانم در تعریف بازار کار دانشآموختگان این رشته، که زمانی بنا به تصویب شورای عالی برنامهریزی ستاد انقلاب فرهنگی کارشناسی فیزیک کاربردی نامیده شده، چه چیزی ذکر شده است.
این پرسش بدین جهت مطرح میشود که میبینیم وقتی دانشجویان فیزیک فارغالتحصیل میشوند، برای استخدام و اشتغال نمیدانند باید به چه نهادی مراجعه کنند. برخی از این دانشآموختگان اصلاً به کاری میپردازند که به رشتهی تحصیلی آنان مربوط نمیشود. عدهای بخت این را دارند که جذب تحصیلات تکمیلی در کشور شوند، یا از کشورهای خارج سر در آورند.
اما درصد بالایی از این دانشآموختگان، قدم در کوره راهی میگذارند که اگر شانس استخدام داشته باشند، با کج شدن اندکی به یک سو از دبیری آموزش و پرورش و کج شدن اندکی به سوی دیگر از کارهای مهندسی سر در میآورند. واضح است که در هر دو مورد هیچ آموزش خاصی ندیدهاند و طبیعی است که دست کم در ابتدا در کار خود موفقیت چندانی نداشته باشند. لازم به یادآوری است که دانشآموختگان کارشناسی برخی رشتههای علوم پایه، از جمله شیمی و زمینشناسی چنین مشکلی ندارند. دانشآموختهی رشتهی شیمی میتواند در آزمایشگاههای مختلف، از قبیل داروسازی، تغذیه، رنگ سازی، پلیمر و پتروشیمی و دانشآموختهی رشتهی زمینشناسی میتواند در معدنهای مختلف و پژوهشهای مربوط به آنها، سدسازی و عملیات اکتشافی نفت و گاز، مشغول کار شود. از جهت اشتغال مرتبط با رشتهی تحصیلی پس از فارغ التحصیل شدن، شاید رشتهی ریاضی هم سرنوشتی مانند فیزیک داشته باشد.
برای فایق آمدن بر مشکلات ذکر شده پیشنهاد میشود که دورهی کارشناسی فیزیک به کلی منحل شود و علاقهمندان به فیزیک، پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان، داوطلب ورود به دو گرایش کارشناسی دبیری فیزیک و کارشناسی ارشد پیوستهی فیزیک شوند. فایدهی این کار این است که دانشآموختهی فیزیک دبیری با فرا گرفتن روشهای آموزش فیزیک به حرفهی دبیری فیزیک در دبیرستانها میپردازد و دانشآموختهی کارشناسی ارشد پیوستهی فیزیک میتواند در دانشگاهها به عنوان مربی آموزشی یا مربی پژوهشی و نیز به عنوان پژوهشگر در واحدهای پژوهشی مؤسسههای علمی و صنعتی یا کارخانهها مشغول کار شود. در ضمن این دانشآموختگان آمادگی ورود به دورهی دکتری فیزیک را هم دارند.
این پیشنهاد بدین جهت ارائه میشود که امروزه در کشور، گسترش و تأسیس دوره های کارشناسی خاص در رشتههای کاربردی و مهندسی مورد نیاز نهادهای علمی، فرهنگی و مهندسی، مانند سازمان صدا و سیما، نفت، پتروشیمی، ژئوفیزیک و نظیر آنها، به حدی است که جایی برای اشتغال دانشآموختهی فیزیک باقی نمیماند. در ضمن برای آنکه چنین پیشنهادی از سوی برخی افراد صاحب نظر، بیمطالعه و بیهوده تلقی نشود، بهتر است به شرایط احراز شغل در آگهیهای استخدام نهادهای علمی و صنعتی و کارخانههای کشور در روزنامهها توجه کنیم. تقریباً در هیچ یک از این آگهیها نامی از لیسانس فیزیک به عنوان شرط احراز شغل برده نمیشود. امید است که مسئولان برنامهریزی در وزارت علوم تحقیقات و فناوری، ضمن توجه به این پیشنهاد در پی یافتن چارهای برای اشتغال مرتبط با رشتهی تحصیلی دانشآموختگان فیزیک باشند.
در پایان این نوشته، به همهی استادان و معلمان فیزیک که من به طور مستقیم یا غیر مستقیم، افتخار شاگردی آنان را داشتهام و اینک زندگی خاکی را ترک گفته و به دیار باقی شتافتهاند، درود میفرستم و برای آنان طلب آمرزش میکنم. امیدوارم خداوند بزرگ آنان را مشمول رحمت واسعهی خود بگرداند. جا دارد از همسرم سیما کیهانی که برای تدوین این نوشته با بردباری تمام مشوق من بود، از فرزندم کامیار گلستانیان که در این نوشته راهنما و مشاور من بوده و ایدههای جالبی ارائه داده است و نیز از فرزند دیگرم رامین گلستانیان که در نوشتن این متن ضمن مشاوره اطلاعات مفیدی در اختیارم قرار داده است، سپاسگزاری کنم. از خانم لیلا مهرعلیپور به خاطر حروف نگاری دقیق متن و صفحه آرایی مناسب و شایسته تشکر و قدردانی میکنم
به امید بهروزی و پیروزی
نعمت الله گلستانیان
بهمن ۱۳۸۹